۹.۲۱.۱۳۸۸

حالا زمستان است وهوا بس ناجوانمردانه سرد!

نوشته از بصير آهنگ
اینجا درکشوریونان بسیاری ازکودکان بی سرپناه که ازصحنه داغ و وحشتناک جنگ فرار کرده اند، درخیابانها وپارک ها میخوابند. هرروزکه هوا بیشترسرد میشود زندگی آنها با خطر جدی تری مواجه میگردد. شب ها وقتی ازخیابانهای نزدیک پارک آتیکی درمرکزشهرآتن پایتخت یونان بگذری شیون های دردناکی را میشنوی؛ اینها صدای کودکان آواره افغانیست صدای انسانهای که نمیتواند صحبت کنند واگرصحبت کنند، بازهم هیچ کسی قادر به ترجمه ی آن نیست.
این ها ازکشوری می آیند که تضاد، درگیری و بی نظمی درآن سابقه ی طولانی دارد، تضادهای که بیش ازدوملیون کودک دراثرآن جان باخته ، نزدیک به پنج ملیون دیگربرای همیشه معیوب شده، ده ملیون کودک ازنگاه روانی آسیب جدی دیده، یک ملیون کودک یتیم شده وبیش از 12 ملیون بی خانمان گردیده اند.
به راستی این قشرازجامعه انسانی که چقدر مظلوم وبی صدایند. همه میدانیم که درسومالیا، افغانستان، اریتره، عراق ودیگرکشورهای درگیرجنگ چی میگذرد. متاسفانه درهمه جا کودکان بیشترین قربانیان صحنه های جنگ را تشکیل میدهند. این گل های مقدس که انتظار وامید جامعه انسانی نیزهست بسیار به بی رحمی زیرلگدها پرپرمیشوند. ولی اینجا اروپااست، جایی که درآن حقوق کودکان تاسنین 18 سالگی تضمین گردیده است وهرقسم بی توجهی درمورد اطفال نظربه قوانین این سرزمین جرم محسوب می شود، قواعد وقوانین که صریحا برای حفظ حقوق بشر تصویب گردیده ولازم الاجرا خوانده شده است.
درحال حاضر حدود 60 خانواده افغانستانی درشهرآتن درخیابانها می خوابند که بیشترین آنها؛ پارک athiki وحفره های نزدیک استیشن قطار را برای خویش انتخاب کرده اند. کودکان این خانواده ها واقعن نیازبه مراقبت جدی دارند، این کودکان بی سرپناه روزها درخیابانها میگردند وبازیروروکردن زباله ها، میوه ها وسبزیجات خراب شده را جمع آوری نموده وازآن به عنوان غذا استفاده میکنند. علی کودک نه ساله افغانی یکی از کودکان پارک نشین درآتن است. او میگوید من وبرادرکوچکم که فقط هفت سال دارد، پدرومادرم ؛ مدت ده ماه است که درپارکها وخیابانها میخوابیم. وقتی به اینجا رسیدیم فکرمیکردم تمام بدبختی هایی را که درافغانستان داشتیم تمام خواهد شد ولی حالامیبینم که مشکلات تازه شروع شده، علی وبرادرش بوتلهای شیشه ای بیر را جمع آوری نموده وآنها میفروشند تا نان بخرند. روزهای خوب برای این کودک آواره سه شنبه ها است؛ زیرا دراین روزوقتی بازار روز جمع میشود؛ او مثل ده ها کودک دیگرمیوه های خراب شده وسبزیجات را ازلای زباله ها جمع آوری نموده وبا کوله بار پر به پارک میگردد.
ملالی خانم 36 ساله افغانی که باسه فرزندش مدت یک سال است درخیابانهای آتن زندگی میکند میگوید دیگردوست نداریم باخبرنگاران صحبت کنیم زیرا همه روزه ده ها خبرنگار ازکشورهای مختلف اروپایی به اینجا می آیند خبرتهیه میکنند ومیروند ولی این خبرها هیچ دردی را دوا نکرده است. او میگوید تنها درخیابان خوابیدن همه ی مشکلات نیست بلکه حملات مکرر گروپ های فاشیستی وضد مهاجروضرب وشتم مهاجرین درپارکها وسرکها بیشتربرای ما درد آوراست . ازسوی دیگر پلیس درحالی که این صحنه ها را میبیند هیچ توجهی به آن نمیکند. این وضعیت تنها مربوط به مهاجرین افغانستانی نیست. درکشوریونان مهاجرین درکل وضعیت مشابه دارند. وقتی به قصه های این آواره گان گوش دهی درحقیقت کشور یونان جهنمی است برای انسانهای که ازکشورهای سومالیایی، اریتره، عراق، ایران وافغانستان می آیند. این آواره گان حتا برای تداوی خویش به بیمارستانها مراجعه نمیتوانند زیرا هرمهاجری که ازطرف پلیس انگشت نگاری نشده باشد به مراکزصحی پذیرفته نمیشود. ازسوی دیگر اگرآنها خودرا برای انگشت نگاری به پلیس معرفی نمایند؛ به آنها ترک خاک داده میشود وآن وقت باید حد اکثرظرف یکماه خاک یونان را ترک نمایند ودرغیرآنصورت، شش ماه زندان ومبلغ 3 هزار یورو جریمه درانتظارشان خواهد بود. این ها همه واقعیت هایست که بطورصریح حقوق بشر وحقوق مهاجرین را نظربه کنوانسیون هاومعاهدات بین المللی نقض میکند. برای خروج هم راهی نیست زیرا مرزها به شدت کنترل میشود. درتابستان سال جاری وقتی برای تهیه گزارش ازوضعیت مهاجرین به یونان رفته بودم ده ها زن همراه باکودکان شان دربازداشت گاه ها وزندان های یونان بسرمیبردند که جرم همه ی آنها داشتن مدارک جعلی وتلاش برای خارج شدن ازیونان ذکرشده بود. خانم ماریانی سخنگوی موسسه KINISI که درشهرپاترا به آواره گان کمک میکند، میگوید که هرروز این وضعیت دراماتیک ترمیشود زیرا همه کشورهای اروپایی، سازمان ملل، UNHCR همه وهمه چشم ها وگوشهای شانرا بسته اند. بیایید به اطفال خویش نگاه کنید وآنگاه حدس بزنید کودکانی که دراین شب های سرد درخیابانها میخوابند چی وضعی خواهند داشت؟ ما امید وارهستیم اینبار سازمانهای مدافع حقوق بشربراین مسئله توجه نموده ونگذارند حداقل این کودکان که هرکدام امید فردای جامعه انسانی هستند چنین بی رحمانه پرپرشوند. گزارش ها ومقالات زیادی دراین باره نشرشده است اما خیلی توجه کمی به آن صورت گرفته است. این واقعن برای آنانی که خودرا مدافع حقوق بشرمیدانند، شرم آوراست . ما باورداریم که امکانات زیادی وجود دارد تانیروهای انسان دوست وعدالت خواه باهم یکی شوند ونگذارند این همه جلوی چشم های مان صورت گیرد. اگرچنین وضعیت را قبول کنیم مانیزشریک جرم هستیم. بیایید باهم این سکوت انسان خوار را بشکنیم.

۹.۱۸.۱۳۸۸

بصيرها زير شكنجه ميميرند.




هوا باراني است . سرم را خم گرفته ام و ميخواهم داخل كميسيون مستقل حقوق بشر شوم . هجوم مردم ، آن هم در روز باراني كنجكاوم ساخت . صدايي از بين آدم هايي كه پيش دروازه حقوق بشر تجمع كرده اند شنيده ميشود: ما قاتل را ميخواهيم . اين قتل توسط امنيت ملي صورت گرفته است.
نزديك ميشوم تا بدانم حقيقت چيست؟
مردي فرياد ميزند در اين كشور عدالت نيست ! ما در گرو امنيت و عدالت به مرگ كشانيده ميشويم.
ميپرسم چي شده؟
يكي جسد فردي را به من نشان ميدهد وديگري فرياد ميزند : ، بصير تروريست نيست، بصيركسي است كه براي اين خاك كار ميكرد و سر باز اردوي ملي بود. كارد و اسناد هاي ثبوتي وي را به من نشان ميدهد، راستي كه سرباز برحال اردوي ملي هست.
تكان ميخورم . به خود رجوع ميكنم: من هم براي اين سر زمين كار ميكنم. سپس ازخود ميپرسم اين من نيستم كه كشته شده ام؟!

پسانتر ميفهمم آنكسي كه فرياد ميزد" مردي بنام بشير، پسر عموي مقتول ميباشد وهر دو از اهالي پغمان اند.
او ادامه ميدهد: بصيرپيره داردروازه ي مهمان خانه ي ملل متحد بود. پس ار حمله يي كه به آنجا شد اورادستگير كردند. امنيت ملي شاكي بود كه وي در حمله دست داشته است. آنها بعد ازين حادثه پدرو برادراو را نيز بازداشت كردند كه هنوز هم در زندانند.من چند بار به امنيت ملي سرزدم كه از بصير حد اقل احوال داشته باشم ، روزهاي روز دهن در امنيت ملي انتظار كشيدم.آخر نميدانستم كه درين كشور امنيت ملي زندانيان را سر بام نگه ميدارد كه آنها بتوانند خود را پايين بيندازند!آيا هيچ كسي حق دارد بدون اينكه جرم كسي ثابت شود او را بكشد؟
بشير ادامه ميدهد:ديروز قبل از ظهر رفتم تا سراغ پسر عمويم را بگيرم ،امنيت ملي به من گفت ما با شما تماس ميگيريم براي ديدن بصير!
منتظر بودم كه زنگ امنيت ملي آمد ، بدون تعلل گفتند كه بصير خودش را از بالاي ديوار پايين انداخته و مرده است.
تكان خوردم ، هي پاهايم ميلرزيد ، به اين فكربودم و هستم كه چرا بصير خودش را كشت؟ باز ميپرسم چرا ديوار؟!
آيا زندانيان امنيت ملي بعد از بازداشت سر ديوار زنداني ميشوند كه هركدام خود را پايين انداخته تا بميرند؟
بدون شك ، اينكار نشده چون كسي كه از ديوار بيافتد دست و پايش ميشكند و يا خون ريزي مغزي ميكند.
بصير از سر ديوار نيافتاده دليل مرگ او ضربات بوكس پنجه به فرقش و چاقو به كمر و رانش ميباشد.
مردم محل و همسايگانش جسد اورا از پغمان امروز به كميسيون مستقل حقوق بشر آورده بودند و از كميسيون مستقل حقوق بشر خواستند تا عاملان شكنجه و قتل را به دادگاه بكشاند.
من از ديدن آنهمه آدم كه بخاطر عدالت به كميسيون آمده بودند ترسيده بودم و كسي كه كشته شده بود هم من بودم ، وقتي نام من بصير است و كسي كه كشته شده است هم بصير! به اين نتيجه ميرسم كه همه آدمهاي كه در زندان ها در دوره هاي تاريخي پيش از امروز به جرم من بودن شكنجه شده و ميمرده اند هم چون من و اين بصير بوده اند. خوب بياد دارم آن زماني كه نزد طالبان گروگان بودم و هر لحظه انتظار مرگم را ميكشيدم. هر لحظه اي كه برايم مرگ بود.
مايلم تا هركجايي ميروند همراهشان باشم .تا پارلمان ، رياست جمهوري ، وزارت عدليه يا هركجاي ديگري. ميخواهم بخاطر كشتن بصيرها اعتراض كنم تا ديگر هركه خواست انساني را بكشد بدون اينكه دادگاهي محكوم كرده باشد اينكار را نتواند. اما نميدانم آنچه را اينان ادعا ميكنند حقيقت است يا نه؟ ولي يك چيز را خوب ميدانم :من هم بصيرم ! انسانم.