۱۰.۰۳.۱۳۸۸

دیده بان رسانه ها: خشونت علیه خبرنگاران با افزایش هفتاد درصدي در سال 2009

دیده بان رسانه های موسسه "نی"، با نشر گزارش سالانه خود از افزایش هفتاد درصدی خشونت ها علیه خبرنگاران و رسانه ها خبر می دهد. دیده بان رسانه ها، که سال 2009 را "سال دشوار برای فعالیت های رسانه ای" در کشور خوانده، افزوده است که در این سال بیشتر خشونت ها علیه خبرنگاران و رسانه ها از سوی نهادهای دولتی صورت گرفته است. در سال گذشته، 50 مورد خشونت با خبرنگاران توسط این نهاد ثبت شده بود. براساس گزارش "نی" حمایت کننده رسانه های آزاد افغانستان، 85 مورد از خشونت ها علیه خبرنگاران و رسانه ها توسط این مرکز در سال جاری میلادی ثبت شده است که بیشترین آن از سوی نهادهای دولتی صورت گرفته است. نعمت الله الهی، هماهنگ کننده شبکه رادیویی "نی"، روز گذشته گفت از مجموع 85 مورد خشونت علیه خبرنگاران، 57 مورد آن از سوی نهادهای دولتی صورت گرفته است. یازده مورد خشونت علیه خبرنگاران توسط طالبان و 17 مورد دیگر توسط افراد ناشناس اعمال شده است. براساس گزارش دیده بان رسانه ها، سه مورد قتل، چهار مورد زخمی، 42 مورد بازداشت و اختطاف، 21 مورد لت و کوب خبرنگاران و 15 مورد تهدید، خشونت هایی اند که علیه خبرنگاران در سال 2009 صورت گرفته است. موارد قتل و اختطاف بیشتر از سوی طالبان صورت گرفته و لت و کوب و تهدید و بازداشت توسط نهادهای دولتی، از جمله پولیس و سارنوالی صورت گرفته است. این درحالی است که دولت افغانستان آزادی بیان و رسانه ها در کشور را از دست آوردهای بارز خود در این چند سال می شمارد. قانون اساسی افغانستان و قانون رسانه های همگانی آزادی بیان و رسانه ها را به رسمیت شناخته و تضمین نموده است، اما با آن هم مسوولان دولتی به دلیل نداشتن پاسخ به ناکارآیی ها و انتقادها، و نیز عدم وجود فرهنگ رفتار مدنی با رسانه ها، باعث بیشترین خشونت ها علیه خبرنگاران در کشور شده اند. هرچند کمترین خشونت ها از سوی طالبان صورت گرفته است، اما به گفته نعمت الله الهی، فعالیت محدود خبرنگاران در مناطقی که طالبان حاکمیت دارند، دلیل اصلی این امر است و طالبان برخورد بی رحمانه شان نسبت به خبرنگاران را با قتل و اختطاف خبرنگاران، به نمایش گذاشته اند. با این وجود، هرچند رسانه های آزاد افغانستان از نظر کمی و اطلاع رسانی دست آوردهای چشمگیری داشته اند، اما در عرصه کار حرفه ای دچار نقض های آشکاری بوده اند. ولی با توجه به روش رفتاری تسجیل شده و تعریف شده در قانون، با هرگونه تخطی رسانه ای باید از مجرای قانونی و اصولی آن اقدام شود. رفتار نهادهای دولتی نشان داده است که بسیاری این نهادها پیشتر از آن که از مجرای قانونی به آنچه تخطی رسانه ای می خوانند بپردازند، مستقلانه و غیرقانونی اقدام کرده اند. این مساله، عدم التزام به قانون و ارزش های آزادی بیان و مطبوعات توسط مقام های دولتی را نشان می دهد. با این حال، به نظر آگاهان یکی از دلایل شکست دولت افغانستان، شکست رسانه ای و تبلیغاتی می باشد. زیرا، دولت افغانستان از یک سو خود فاقد یک دستگاه اطلاع رسانی و تبلیغاتی موثر است، از سوی دیگر به دلیل در پیش گرفتن رویکرد تقابل جویانه با رسانه های آزاد، شکافی را میان رسانه های آزاد و نهادهای دولتی به وجود آورده است. هرچند رسانه های افغانستان در چند سال گذشته در خلق گفتمان های تبیین کننده و ترویج کننده دموکراسی، حقوق بشر و ارزش های آن ناتوان بوده اند، اما در بخش اطلاع رسانی، انعکاس صدای مردم و بازتاب حوادث، نقش خوبی ایفا کرده اند. دولت های درحال گذار مانند افغانستان، برای موفقیت، در کنار دیگر مسایل نیاز به "همگرایی رسانه ای" دارند. اما کارگزاران بخش فرهنگی و رسانه ای افغانستان نه تنها از ایجاد "همگرایی رسانه ای" عاجز بوده اند، بلکه باعث تقابل میان دولت و رسانه های آزاد شده اند. دلیل این امر نیز واضح است؛ نخست این که مسوولان بخش فرهنگی و رسانه ای افغانستان فاقد توانایی و دانش حداقلی در عرصه رسانه ای و ژورنالیزم بوده اند، و دو دیگر این که مقام های بخش اطلاعات و فرهنگ کشور، باور و اعتقادی به ارزش های تبیین کننده آزادی اطلاعات و بیان نداشته اند. عملکرد وزارت اطلاعات و فرهنگ در برخورد با رسانه ها و به آب انداختن کتاب ها، نشانه های بارز عدم باور به ارزش های آزادی بیان و رسانه ها است. بنابراین، یکی از عوامل درونی شکست رسانه ای و تبلیغاتی دولت افغانستان در مبارزه با تروریزم، به سخره گرفتن بخش اطلاعات و فرهنگ کشور، توسط تعیین عوامل نقض کننده ارزش های آزادی بیان و رسانه ها در مقام رهبری دستگاه فرهنگی و رسانه ای کشور بوده است. زیرا تقابل با رسانه های آزاد در کشوری درحالی جنگ که از مرحله گذار عقب نشسته و حالت دفاعی گرفته، به پرتگاه فرستادن کشور از درون است. آنچه تحت عنوان "همگرایی رسانه ای" مورد بحث قرار می گیرد، هرگز به مفهوم دولتی آن، یعنی کاهش نقدها از دولت نیست، بلکه سازماندهی رسانه ای به صورتی است که طالبان، یا به تعبیر مقام های دولتی "دشمن" و در عین حال "برادر"، از آن به صورت غیرمستقیم نفع نبرند- که اکنون شوربختانه می برند. بنابراین، یکی از اساسی و بنیادی ترین تغییرات الزامی در برنامه های حکومت، تغییر در رویکرد رسانه ای دولت و تغییر رفتار مقام های دولتی با رسانه ها است. این مهم، فقط با تغییر مقام رهبری وزارت میسر نیست – هرچند این مساله ضرورت اساسی است – بلکه با ایجاد یک سیستم رسانه ای دولتی، همسویی با رسانه های آزاد و ایفای مکلفیت نهادهای دولتی در ارایه اطلاعات و تغییر رویکرد در رفتار با رسانه های آزاد میسر است. نیاز افغانستان دفاع از آزادی بیان توسط معین و نقض آن توسط وزیر نیست، بلکه تدوین برنامه، باور به ارزش هایی که آزادی بیان و رسانه ها مبتنی بر آن اند و داشتن تخصص رسانه ای گردانندگان دستگاه فرهنگی کشور است.

گشایش اولین موزیم از آثار باقی مانده قربانیان جنگ در بدخشان

اولین موزیم از آثار قربانیان جنگ های گذشته که از یک گور دسته جمعی نزدیک به دو سال پیش در فیض آباد بدخشان کشف شده بودند، روز سه شنبه بتاريخ 22 دسامبر با حضور شماری از مقام های ارشد کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان و مسوولان محلی این ولایت در فیض آباد گشایش یافت.
در این موزیم که به "موزیم شهدا" نام گذاری شده است، آثار باقی مانده از قربانیانی که در زمان حکومت کمونیستی در افغانستان به صورت دسته جمعی کشته و دفن شده اند، نگهداری می شوند. در این موزیم که از سوی کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان اعمار شده است، آثار باقی مانده قربانیان مانند کفش، لباس، چاقو، شانه موی، کلید، دندان مصنوعی، دفترچه یادداشت و ده ها نوع وسایل دیگر جیبی نزدیک به پنج صد تن از قربانیان که پیش از دفن شدن در یک گور دسته جمعی با خود داشته اند، به چشم می خورند.
داکتر سیما سمر، رییس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در مراسم گشایش موزیم شهدا در فیض آباد گفت اعمار بناهای یاد بود از شهدا، بخشی از برنامه عمل عدالت انتقالی است. به گفته خانم سیما سمر تطبیق، برنامه عمل عدالت انتقالی خواست مردم است، و اذعان به درد و رنج مردم از سوی ناقضان حقوق بشر و افراد متهم به جنایات جنگی، بخش دیگر آن است. داکتر سیماسمر گفت:" یکی از خواست های مردم در برنامه عمل عدالت انتقالی، پاکسازی نهاد های دولتی از افراد متهم به جرایم جنگی و ضد بشری است. البته سو تفاهم نشود، افرادی که به تخطی های حقوق بشری بسیار مشهور هستند. اگر که آنان در نهادهای دولتی باشند، مردم اعتماد کرده نمی توانند، به این دلیل باید نهادهای دولتی پاکسازی شوند. افراد متعهد در نهادهای دولتی جابجا شوند تا مورد اعتماد مردم باشند و دولت موفق شود".
رییس کمیسیون مستقل حقوق بشر می افزاید که مستند سازی بخش دیگری از برنامه عدالت انتقالی است و آثاری که از قربانیان گور های دسته جمعی بدخشان به دست آمده، می تواند در این امر کمک کند. داکتر سیما سمر نگهداری آثار به دست آمده از قربانیان را برای یاد آوری جنایت های گذشته برای آیندگان موثر خواند و تاکید کرد که ممکن است این آثار برای مستند سازی و به دادگاه کشانیدن افراد متهم به جرایم جنگی و ضد بشری کمک کند. او می گوید آنان در تلاش اند تا شواهد و اسناد بیشتری را از افرادی جمع آوری کنند که خودشان در گذشته قربانی شده و یا قربانی داده اند وی می افزاید طی سه دهه جنگ در افغانستان، تخطی ها و جرایم زیادی صورت گرفته اما امروز نیاز است تا با گذشته برخورد جدی تری صورت گیرد.
در همین حال معین تخنیکی وزارت عدلیه می گوید که خیلی از خانواده ها حاضر نیستند تا در روند تثبیت جنایات ضد بشری و مستند سازی جنایات ضد بشری کمک کنند. آقای هاشم زی می افزاید برای تثبت جنایات ضدبشری باید شواهد و اسناد بیشتری جمع آوری شود تا کسانی که متهم به جنایات جنگی و جرایم ضد بشری هستند اما در حال حاضر در خارج از کشور به سر می برند، کمک کند.
در این مراسم که مسوولان محلی دولتی و صد ها تن خانواده های قربانیان نیز حضور داشتند، رییس کمیسیون مستقل حقوق بشر تاکید کرد که تامین و تطبیق عدالت مسوولیت دولت است و این کمیسیون "لیست سازی" نمی کند و نمی تواند که ناقضان حقوق بشر را به داد گاه بکشاند. خانم سیماسمر گفت:" تامین و تطبیق عدالت از جرایم گذشته و امروزی مسوولیت دولت ها است. کمیسیون مستقل حقوق بشر لیست سازی نمی کند و افراد متهم را به دادگاه نمی کشاند. چون، کمیسیون مستقل حقوق بشر، نه پولیس است، نه محکمه است و نه وزارت عدلیه است که زندان بانی کند. تمام این مسایل مربوط دولت می شود".
با این حال رییس کمیسیون مستقل حقوق بشر تاکید می کند که نظر به تعداد قربانیانی که باشندگان بدخشان داده اند، ایجاد یک موزیم و یک منار یاد بود به نام شهدای این منطقه خیلی کم است، اما می تواند نشان و تسلیتی برای خانواده های قربانیان باشد. خانم سیما سمر می گوید کسانی که از کنار این موزیم و منار یاد بود شهدا می گذرد به عاملان آن" نفرین" خواهند فرستاد و این نیز" نوعی از عدالت است".
در همین حال بازمحد احمدی، والی بدخشان در این مراسم با تقدیر از کار کمیسیون مستقل حقوق بشر، گفت اعمار موزیم و منار یاد بود از شهدای بدخشان، می تواند منحیث خاطره تاریخی در قلب خانواده های قربانیان باقی بماند. او گفت:"منار و موزیم شهدا که تمام خاطره ها و آثار قربانیان جنگ در آن جمع آوری شده، توجه خاص مسوولان کمیسیون حقوق بشر را در رابطه با شهدا و قربانیان نشان می دهد. این اولین بار است که موزیمی به خاطر شهدا و قربانیان در افغانستان ایجاد می شود تا خاطره های جنگ های تحمیلی و خون آشام در ذهن مردم افغانستان ماندگار بماند".
"متهمان زانو بزنند"
در همین حال یکی از قربانیان جنایت های ضد بشری و حقوق بشری در بدخشان تاکید کرد که نمی خواهند بازهم شماری از خانواده ها بی سرپرست شوند، و متهمان به نقض حقوق بشر و جرایم جنگی باید از خانواده های قربانیان عذرخواهی کنند.
صبغت الله خاکسار، رییس شورای دادخواهی قربانیان بدخشان به نمایندگی از خانواده های قربانیان این ولایت گفت که آنان امروز خود را پیروز احساس می کنند، اما نمی خواهند که خون شهدای شان را ببخشند. او گفت:"ما خون شهدای خود را به کسی نمی بخشیم. هرگاه خاتم بخش ها و سیاسیون -که اولادهای شان کشته شوند- بروند خون اولادهای خود را ببخشند، اما ما نمی بخشیم. مگر این که ناقضان حقوق بشر و متهمان به جنایت بیایند زانو بزنند و از ما معذرت بخواهند، هزار بار، اما نمی خواهیم که ده ها کودک دیگر دو باره یتیم شوند". آقای خاکسار افزود:"متهمان بیایند زانو بزنند و بگویند که بد کرده اند و در آن موقع نمی فهمیده اند و جاهل بوده اند، اما حالا ببخشید. در غیر آن کسی حق ندارد قاتلان را ببخشد تا این که پشیمان شوند و اعتراف کنند، ما می بخشیم".
با این حال نادر نادری یکی از کمیشنرهای کمیسیون مستقل حقوق بشر در فیض آباد بدخشان گفت که آثار باقی مانده نزدیک به پنج صد جسدی که از یک گور دسته جمعی پیدا شده اند در موزیم شهدا جمع آوری شده است. به گفته آقای نادری، دو گور دسته جمعی که در پهلوی هم قرار گرفته بودند، در محلی که موزیم و منار یاد بود از شهدا اعمار شده، پیدا شدند و نشان می دهد که اکثر قربانیان افراد غیرنظامی بوده اند. او گفت اکثر قربانیان بعد از کودکای هفت ثور (1357) به این گور دسته جمعی دفن شده اند. آقای نادری به نقل از باشندگان محل گفت که در نزدیکی گور دسته جمعی که نزدیک به دو سال قبل در فیض آباد کشف شد، یک گور دسته جمعی دیگر نیز وجود دارد.
با گشایش موزیم شهدا و منار یاد بود قربانیان جنگ های گذشته، شماری از خانواده های قربانیان در بدخشان، یک بار دیگر به یاد و خاطره های گذشتگان خود افتادند و در هنگام دیدار از موزیم گریه می کردند.

۹.۲۸.۱۳۸۸

افغانستان: به وعده های خود به زنان افغان عمل کنید

تهدید افراط گرایان برای زنان درحال افزایش است، حکومت درحفاظت از آنها ناتوان است.
نیویورک،)- دیدبان حقوق بشر در گزارشی که به نشر رسیانده است گفته:« هشت سال پس از سقوط طالبان، زنان و دختران از سطوح بالای خشونت و تبعیض رنج می برند و دسترسی محدود به عدالت و تعلیم و تربیه دارند. حکومت افغانستان نیز در به محاکمه کشاندن قاتلان زنان برجسته ای فعال در حیات سیاسی ناتوان بوده است که این امر باعث به وجود آمدن فضای بخشایش برای کسانی شده است که زنان را آماج قرار می دهند.
گزارش 96 صفحه ای تحت عنوان"ما وعده های جهان را داریم: حقوق زنان در افغانستان" به شرح مواردی نمونه ای از تخطی های جاری حقوق بشر در پنج بخش می پردازد که شامل حملات بر زنان فعال در حیات سیاسی؛ خشونت علیه زنان؛ ازدواج اطفال و ازدواج اجباری؛ دسترسی به عدالت و دسترسی دختران به تعلیمات ثانویه می شود.
راشیل رید(Rachel Reid)، پژوهشگر دیدبان حقوق بشر در مورد افغانستان گفت:" وضعیت زنان و دختران افغان بسیار جدی است و ممکن است بد تر شود. درحالی که دنیا توجه خود را روی راهبرد جدید امنیتی اداره اوباما معطوف داشته است، مهم است که مطمئین شویم که حقوق زنان و دختران برای حکومت و کمک کنندگان از کمترین اولویت برخوردار نبوده و فقط مورد حمایت لفظی قرار نمی گیرد."
با این که برای توجیه حمله بر افغانستان در سال 2001 از وضعیت ناگوار زنان و دختران تحت سلطه طالبان استفاده شد، حقوق زنان اما اولویت ثابتی برای حکومت و پشتیبانان بین المللی آن نبوده است. پیشرفت های که از سال 2001 بدینسو در عرصه های همانند آموزش، کار و آزادی گشت و گذار توسط زنان و دختران افغان صورت گرفته، اینک با قوت گرفتن گروه های بنیادگرا در حکومت و پیشروی شورشیان و قطعی بودن بعض از اشکال مصالحه با گروه های طالبان، با تهدید جدی رو به رو است.
شینکی کروخیل، عضو پارلمان به دیدبان حقوق بشر گفت:" زنان اولویتی برای حکومت خود مان یا جامعه جهانی نیستند. ما فراموش شده ایم."
زنان فعال در زندگی سیاسی با تهدیدها و ارعاب های روزه مره مواجه اند. چندین زن فعال و برجسته ترور شده اند اما قاتلان آنها هنوز به دست عدالت سپرده نشده اند. زمانی که ستاره اچکزی، مدافعی صریح و شجاع حقوق بشر و سیاستمداری، در اپریل 2009 کشته شد، قتل وی هشدار دیگری بود برای تمامی زنانی که در حیات سیاسی فعال هستند.
زنان فعال و برجسته ای که برای این گزارش مصاحبه شدند می گویند که زمانی که تهدیدها را گزارش می دهند، احساس می کنند که سخنان شان جدی گرفته نمی شود. یکی از اعضای پارلمان که مانند بعض دیگر به خاطر خطری که در برابرشان قرار دارد نخواست نامش فاش شود، به دیدبان حقوق بشر گفت:
"من تهدیدهای زیادی دریافت کرده ام. گاهی آنها را گزارش می دهم اما مقامات به من
می گویند که برای خود دشمن نسازم و سکوت کنم. اما من چگونه می توانم از سخن گفتن
در باره حقوق زنان و حقوق بشر دست بکشم؟"
افسر پولیس زنی که بارها تهدید به مرگ شده است، گفت:
"آنها به من گفتند که دخترانم را خواهند کشت. من هر لحظه در هراس به سر می برم. من هیچ گاه نمی توانم خانه بروم- حکومت نمی تواند از من در آنجا حفاظت کند. زندگی من دیگر تمام است."یافته های یک تحقیق پیمایشی سرتاسری در مورد خشونت علیه زنان افغان نشان داد که 52 درصد پاسخ دهندگان خشونت فیزیکی را تجربه کرده اند و 17 درصد آنها از خشونت جنسی خبر دادند. با این حال به خاطر موانع اجتماعی و قانونی در راه دسترسی به عدالت، شمار اندک زنان و دختران از خشونت به مقامات گزارش می دهد. این موانع به خصوص در قضایای تجاوز جنسی قوی تر است. هرچند فعالان و اعضای زن پارلمان تلاش های سختی را انجام دادند و برای نخستین بار موفق شدند تجاوز جنسی را در قوانین موضوعه کشور بگنجانند، اما حکومت برای برخورد با هر قضیه به عنوان جرم شدیدی یا برای راه اندازی کمپاین های آموزش عمومی جهت تغییردادن نگرش ها، تمایل کمی از خود نشان داده است.
فقدان عدالت آسیب پذیری زنان را دوچندان می سازد. زنی که توسط فرمانده ای محلی با نفوذ مورد تجاوز قرار گرفته بود دریافت که متجاوزان بعد از مبارزه ای طولانی وی جهت به محاکمه کشاندن آنها ، براساس فرمان رئیس جمهور آزاد شدند. به زودی بعد از آن در 2009 ، شوهر او به قتل رسید. این زن به دیدبان حقوق بشر گفت که شوهرش کشته شد چون برای حقوق او مبارزه کرده بود:
او گفت:"من پسرم، آبرویم و اینک شوهرم را از دست داده ام. من اما فقط زن بیچاره ای هستم، پس چه کسی به من گوش خواهد داد؟"
تحقیقات پیمایشی یا سروی ها حکایت از آن دارد که در بیش از نصف ازدواج ها، زنان زیر سن 16 هستند و70 الی 80 درصد ازدواج ها بدون رضایت زن یا دختر صورت می گیرد. این رسوم زمینه بسیاری از مشکلاتی را که زنان و دختران با آنها روبه رو اند فراهم می سازد زیرا بین خشونت خانوادگی و ازدواج زودهنگام و ازدواج اجباری ارتباط و همبستگی وجود دارد.
دختر 13 ساله ای که به ازدواج مجبور شده بود به دیدبان حقوق بشر توضیح داد که بعد از آن که جرأت کرد که از خانه شوهرش فرار کند، خانواده شوهر او به دنبال او آمد:"آنها آمدند و از من خواستند برگردم. من گفتم نه؛ آنها مدام می آمدند. من همیشه می گویم نه... من نمی توانم برگردم. آنها می خواهند مرا بکشند." فعالان زنی که به این دختر پناه دادند در پارلمان مورد نکوهش قرار گرفتند. بعد از سال ها، این زن جوان هنوز برای جدایی قانونی از ازدواج غیرقانونی خود مبارزه می کند.
این تنها یک قضیه در این گزارش است که از مشکل اساسی در برابر زنان و دخترانی حکایت می کند که به عدالت دسترسی ندارند. تحقیقات نشان می دهد که بیش از نصف زنان و دخترانی که در بازداشت به سر می برند به خاطر "جرایم اخلاقی" همانند زنا یا فرار از منزل بازداشت شده اند با این که فرار از منزل براساس قانون افغانستان یا شریعت جرمی به شمار نمی رود. اما چه زن فعال و برجسته ای باشد که با تهدید مواجه است، زن جوانی باشد که می خواهد از ازدواج طفل فرار کند یا قربانی تجاوز جنسی باشد که می خواهد عامل این جرم را مجازات شده ببیند، پاسخ از طرف پولیس یا دادگاه ها غالبا خصمانه است.
داکتر ثریا صبحرنگ، عضو کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان به دیدبان حقوق بشر گفت: " پولیس و قضات خشونت علیه زنان را مشروع می پندارند بنابراین قضایا را مورد پیگرد قرار نمی دهد."
دیدبان حقوق بشر بیان داشت آوردن اصلاحات قانونی که از حقوق زنان حراست کند واجد اهمیت است اما رهبری نیز باید در تغییر دادن نگرش ها و جلوگیری از سؤاستفاده ها کمک کند.
خانم رید گفت:" حکومت باید مسؤلیت خود را به عهده بگیرد تا از زنان و دختران به صورت جدی حفاظت کند. رئیس جمهور کرزی کارهای زیادی را باید انجام دهد تا اعتبار خود را به عنوان شخص میانه رو در مورد حقوق زنان دوباره بدست بیاورد."
بعد از انهدام بسیاری از مکاتب دخترانه توسط طالبان، تعلیم و تربیه دختران به نمایشی ترین عنصر تلاش های کمک کنندگان بین المللی در افغانستان تبدیل گردید. با وجود پیشرفت های چشم گیر، اختلافات فاحش جنسیتی کماکان وجود دارد. اکثریت دختران هنوز به مکتب ابتدائیه نمی روند. 11 درصد مأیوس کننده دخترانی که در سن مکاتب ثانویه قرار دارند در صنوف هفت الی نه شامل می باشند. تنها 4 درصد از دختران تحصیلات شان را تا صنوف 10 الی 12 ادامه می دهند. در حالی که شمار پسران و دخترانی که به مکتب می روند در سطح لیسه به صورت قابل ملاحظه ای کاهش می یابد، اما کاهش تعداد دختران مشهود تر است.
وضعیت رو به افول حقوق زنان در افغانستان در ماه مارچ زمانی که قانون تبعیض آمیز احوال شخصیه اهل تشیع از طرف پارلمان تصویب و از سوی رئیس جمهور کرزی توشیح گردید بار دیگر در دستور کار قرار گرفت. رئیس جمهور کرزی بعد از رو به رو شدن با اعتراض های داخلی و بین المللی اجازه داد تا این قانون تعدیل گردد هنوز اما ماده های نمایانی در این قانون باقی مانده است که محدودیت های شدیدی را ، از جمله ملزم ساختن زنان به بدست آوردن اجازه شوهران شان قبل از بیرون رفتن از خانه مگر بنابر "دلایل مشروع معقول" غیر معین و اعطای حقوق حضانت انحصاری از طفل به پدرها و پدرکلان ها، بر زنان شیعه تحمیل می کند.
وژمه فروغ، فعال حقوق زنان گفت:" ما از سخنان جامعه جهانی در مورد قانون احوال شخصیه اهل تشیع استقبال کردیم- واقعا- آنها چیزهای خوب زیادی را گفتند، همانگونه که در سال 2001 این کار را کردند. ما وعده های جهان را با خود داریم. هنوز اما منتظر هستیم که ببینیم آنها دیگر چه انجام خواهند داد."
دیدبان حقوق بشر علاوه کرد که رئیس جمهور کرزی برای این که از حقوق زنان کاملا حمایت نماید باید در این قانون تجدید نظر کند و زنانی را که مدافعان فعال حقوق زنان بوده اند در مقام های قدرت بگمارد.
خانم رید افزود:" قانون احوال شخصیه شیعان یادآوری بموقعی بود در مورد این که زنان افغان تاچد حد در برابر معامله های سیاسی و وعده های عملی نشده آسیب پذیر هستند. کرزی باید دورجدید ریاست جمهوری خود را با پیام واضحی برای زنان مبنی بر این که اراده او معطوف به حکومتی است که خواهان اشاعه برابری باشد، آغاز کند."

پیشنهادات کلیدی "ما وعده های جهان را داریم: حقوق زنان در افغانستان"
  • حکومت و کمک کنندگان باید ترویج و حراست از حقوق زنان را اولویت عمده ای در بازسازی کشور و یکی از محورهای اصلی استراتژی های سیاسی، اقتصادی و امنیتی خود قرار دهند.
  • حکومت باید، با حمایت کمک کنندگان، کمپاین وسیعی را برای ارتقای آگاهی راه اندازی کند تا مطمئین شود که ارگان های مجری قانون، قضات، پارلمان، مأمورین دولت و مردم افغانستان تجاوز جنسی را یک جرم می دانند. هدف این کمپاین باید کاهش بدنام سازی قربانیان تجاوز جنسی نیز باشد.
  • حکومت باید ثبت ازدواج را به صورت وسیع تر مقدور و الزامی قرار دهد.
  • رئیس جمهور باید دستور رهایی و عذرخواهی از زنان و دخترانی که به شکل نادرست به اتهام "فرار از خانه" بازداشت شده اند، و جبران خسارت برای آنها را صادر کند.
  • حکومت باید، با حمایت کمک کنندگان، تعداد و پوشش جغرافیایی صنوف دوره لیسه دختران را از طریق اعمار لیسه های دخترانه بیشتر افزایش دهد و اطمینان یابد که استخدام و آموزش معلمان زن تسریع می گردد.
  • حکومت باید، با حمایت ملل متحد و سایر کمک کنندگان، امنیت کاندیداها و رای دهندگان زن را در برنامه ریزی برای انتخابات پارلمانی 2010 در اولویت قرار دهد.
  • کمک کنندگان بین المللی و ملل متحد، در همکاری با وزارت امور زنان، باید از تمامی مصارف در افغانستان نظارت همه جانبه ای ناظر به جنسیت به عمل آورند.
    منبع: گروه نظارت بر حقوق بشر

۹.۲۶.۱۳۸۸

چالش هاي جديد در برابر روزنامه نگاران افغان


عبدالحميد مبارز ريس اتحاديه ملي ژورناليستان افغان : در روزهاي اخير فشار ها و تهديد عليه رسانه و روزنامه نگاران افزايش بي سابقه اي يافته است. در چند روز اخير حداقل هفت روزنامه نگار" نستو نادري مجري يكي از برنانه هاي شبكه تلويزيوني نورين ، ‍ عثمان اكرم از همين تلويزيون ، نظري پرياني مدير مسوول روزنامه ماندگار، حشمت رادفر مير مسوول روزنامه نخست ، الهام مجري تلويزيون سپهر ،محب بارش نويسنده و تحليلگر و صديق احمد زاده يكي از مسوولين تلويزيون طلوع از سوي نهادهاي عدلي و كشفي دولت افغانستان مورد پيگرد قرار گرفته اند .
مبارز نگراني شديد خود را ازاين گونه برخورد ها ابراز كرد و گفت در تلاش اين هستيم تا در تماس با نهادهاي عدلي و قضايي كشور به رفع فشار ها و تهديد ها عليه روزنامه نگاران و رسانه ها بپردازيم.
و از دولت مكررآ ميخواهيم به آزادي رسانه ها احترام بگذارند. از نهادهاي مدافع حقوق شهروندي و آزادي بيان مي خواهم تا تلاش هاي خويش را براي دفاع از آزادي بيان هماهنگ سازند.
گزارشگران بدون مرز: علیرغم آزادی سه خبرنگار ربوده شده نا امنی و حمله به رسانه ها در افغانستان ادامه دارد
گزارشگران بدون مرز خرسندی خود را از آزادی سه همکار" روزنامه گاردین" که هفته گذشته در کنر ربوده شده بودند، اعلام می کنيم.. از سوی دیگر در دو هفته اخیر برخی از خبرنگاران رسانه های تصویری قربانی خشونت شده اند. " حوادث اخیر نشانگر درجه نامنی حاکم بر شرایط کار حرفه اي رسانه هاست. خبرنگاران در مناطق مختلف چه در نقاط مرزی که خارج از کنترل قوای دولتی است و چه در پایتخت علیرغم عدم امنیت اما شجاعانه وظیفه خود را انجام می دهند. ما از مقامات رسمی افغانستان خواهان انجام تحقیق و بررسی برای پیدا کردن و مجازات عاملان و آمران حملات و بازداشت های خودسرانه هستیم. ما بار دیگر از همه طرفین درگیری می خواهیم امنیت کارکنان رسانه ها را تضمین کنند و توصیه های گزارشگران بدون مرز برای حفظ امنیت روزنامه نگاران را بکار گیرند. "
بتاریخ ٢٥ قوس، در کابل، نستوه نادری مجري تلویزیون خصوصی نورین در محل کارش از سوی ماموران امنیتی و دادستانی (لوی سارنوالی) لت و کوب شد و چند ساعت در بازداشت بسر برد.
به تاریخ ٢٠ قوس سه روزنامه نگار و همکار روزنامه گاردین که برای انجام مصاحبه با شورشیان به منطقه کنر رفته بودند از سوی افراد ناشناس ربوده شدند. گزارشگر ویژه گاردین خاطی عبدول احد و دو همکار افغانی اش پس از شش روز در تاریخ ٢٥ قوس آزاد شدند.
از سوی دیگر در تاریخ ١٢ قوس در کابل یک گروه از خبرنگاران تلویزیون سپهر نصیر احمد و صفت الله به هنگام تهیه گزارش از سوی ماموران قاضی عبدالبصیر محبوبی از مسئولان حرکت انقلاب اسلامی مورد ضرب و شتم قرار گرفته و سپس به مدت چند ساعت بازداشت شدند. وسائل کار این خبرنگاران نیز شکسته شد و آسیب دید. علیرغم شکایت مسئولان تلویزیون سپهر اما ماموران پلیس و سارنوالی تا هنوز در این باره اقدامی نکرده اند.

۹.۲۳.۱۳۸۸

تجاوز به سه كودك اختطاف شده در هرات

مقامات پولیس در ولایت هرات مي گويند یک مردچهل ساله را به اتهام تجاوز و اختطاف سه طفل خیابانی در این ولایت/ استان هرات بازداشت کردند.

نورخان نیکزاد سخنگوی پولیس هرات می گوید: فرد بازداشت شده که باشنده محل شوره خانه شهر هرات می باشد ۹ روز قبل سه طفل خیابانی که مشغول جمع اوری اشغال بودند را به بهانه دادن کار اختطاف کرده بود.

وی افزود: بررسی ها نشان می دهد که مرد در بازداشت هر روزه بر این اطفال تجاوز میکرده است که وی به جرم خود مبنی بر تجاوز و اختطاف اعتراف کرده است.
يك كودك اختطاف شده از چنگ ربايندگان آزاد شده و دو كودك هنوز نا معلوم اند.

مقامات پولیس در حالی از تجاوز به سه طفل در هرات سخن می گویند که روز یک شنبه از روز جهانی حقوق بشر در این ولایت تجلیل شد.
عبدالقادر رحيمي ريس دفتر ساحوي كميسيون مستقل حقوق بشر هرات در مصاحبه خود با رسانه ها از نيروهاي بين المللي در هرات انتقاد شديد نموده گفت: متاسفانه نيروهاي بين المللي ياري امنيت نيز دچار نقض مداوم حقوق بشري شده اند و به همين لحاظ شكاف مبارزات عليه نقض حقوق بشر در هرات بيشتر شده نهادهاي هاي حقوق بشري در واقع زير سوال رفته اند.
طی سال جاری بیش از ده مورد تجاوز جنسی بالای دختران و پسران خورد سال در هرات به ثبت رسیده است.

۹.۲۱.۱۳۸۸

حالا زمستان است وهوا بس ناجوانمردانه سرد!

نوشته از بصير آهنگ
اینجا درکشوریونان بسیاری ازکودکان بی سرپناه که ازصحنه داغ و وحشتناک جنگ فرار کرده اند، درخیابانها وپارک ها میخوابند. هرروزکه هوا بیشترسرد میشود زندگی آنها با خطر جدی تری مواجه میگردد. شب ها وقتی ازخیابانهای نزدیک پارک آتیکی درمرکزشهرآتن پایتخت یونان بگذری شیون های دردناکی را میشنوی؛ اینها صدای کودکان آواره افغانیست صدای انسانهای که نمیتواند صحبت کنند واگرصحبت کنند، بازهم هیچ کسی قادر به ترجمه ی آن نیست.
این ها ازکشوری می آیند که تضاد، درگیری و بی نظمی درآن سابقه ی طولانی دارد، تضادهای که بیش ازدوملیون کودک دراثرآن جان باخته ، نزدیک به پنج ملیون دیگربرای همیشه معیوب شده، ده ملیون کودک ازنگاه روانی آسیب جدی دیده، یک ملیون کودک یتیم شده وبیش از 12 ملیون بی خانمان گردیده اند.
به راستی این قشرازجامعه انسانی که چقدر مظلوم وبی صدایند. همه میدانیم که درسومالیا، افغانستان، اریتره، عراق ودیگرکشورهای درگیرجنگ چی میگذرد. متاسفانه درهمه جا کودکان بیشترین قربانیان صحنه های جنگ را تشکیل میدهند. این گل های مقدس که انتظار وامید جامعه انسانی نیزهست بسیار به بی رحمی زیرلگدها پرپرمیشوند. ولی اینجا اروپااست، جایی که درآن حقوق کودکان تاسنین 18 سالگی تضمین گردیده است وهرقسم بی توجهی درمورد اطفال نظربه قوانین این سرزمین جرم محسوب می شود، قواعد وقوانین که صریحا برای حفظ حقوق بشر تصویب گردیده ولازم الاجرا خوانده شده است.
درحال حاضر حدود 60 خانواده افغانستانی درشهرآتن درخیابانها می خوابند که بیشترین آنها؛ پارک athiki وحفره های نزدیک استیشن قطار را برای خویش انتخاب کرده اند. کودکان این خانواده ها واقعن نیازبه مراقبت جدی دارند، این کودکان بی سرپناه روزها درخیابانها میگردند وبازیروروکردن زباله ها، میوه ها وسبزیجات خراب شده را جمع آوری نموده وازآن به عنوان غذا استفاده میکنند. علی کودک نه ساله افغانی یکی از کودکان پارک نشین درآتن است. او میگوید من وبرادرکوچکم که فقط هفت سال دارد، پدرومادرم ؛ مدت ده ماه است که درپارکها وخیابانها میخوابیم. وقتی به اینجا رسیدیم فکرمیکردم تمام بدبختی هایی را که درافغانستان داشتیم تمام خواهد شد ولی حالامیبینم که مشکلات تازه شروع شده، علی وبرادرش بوتلهای شیشه ای بیر را جمع آوری نموده وآنها میفروشند تا نان بخرند. روزهای خوب برای این کودک آواره سه شنبه ها است؛ زیرا دراین روزوقتی بازار روز جمع میشود؛ او مثل ده ها کودک دیگرمیوه های خراب شده وسبزیجات را ازلای زباله ها جمع آوری نموده وبا کوله بار پر به پارک میگردد.
ملالی خانم 36 ساله افغانی که باسه فرزندش مدت یک سال است درخیابانهای آتن زندگی میکند میگوید دیگردوست نداریم باخبرنگاران صحبت کنیم زیرا همه روزه ده ها خبرنگار ازکشورهای مختلف اروپایی به اینجا می آیند خبرتهیه میکنند ومیروند ولی این خبرها هیچ دردی را دوا نکرده است. او میگوید تنها درخیابان خوابیدن همه ی مشکلات نیست بلکه حملات مکرر گروپ های فاشیستی وضد مهاجروضرب وشتم مهاجرین درپارکها وسرکها بیشتربرای ما درد آوراست . ازسوی دیگر پلیس درحالی که این صحنه ها را میبیند هیچ توجهی به آن نمیکند. این وضعیت تنها مربوط به مهاجرین افغانستانی نیست. درکشوریونان مهاجرین درکل وضعیت مشابه دارند. وقتی به قصه های این آواره گان گوش دهی درحقیقت کشور یونان جهنمی است برای انسانهای که ازکشورهای سومالیایی، اریتره، عراق، ایران وافغانستان می آیند. این آواره گان حتا برای تداوی خویش به بیمارستانها مراجعه نمیتوانند زیرا هرمهاجری که ازطرف پلیس انگشت نگاری نشده باشد به مراکزصحی پذیرفته نمیشود. ازسوی دیگر اگرآنها خودرا برای انگشت نگاری به پلیس معرفی نمایند؛ به آنها ترک خاک داده میشود وآن وقت باید حد اکثرظرف یکماه خاک یونان را ترک نمایند ودرغیرآنصورت، شش ماه زندان ومبلغ 3 هزار یورو جریمه درانتظارشان خواهد بود. این ها همه واقعیت هایست که بطورصریح حقوق بشر وحقوق مهاجرین را نظربه کنوانسیون هاومعاهدات بین المللی نقض میکند. برای خروج هم راهی نیست زیرا مرزها به شدت کنترل میشود. درتابستان سال جاری وقتی برای تهیه گزارش ازوضعیت مهاجرین به یونان رفته بودم ده ها زن همراه باکودکان شان دربازداشت گاه ها وزندان های یونان بسرمیبردند که جرم همه ی آنها داشتن مدارک جعلی وتلاش برای خارج شدن ازیونان ذکرشده بود. خانم ماریانی سخنگوی موسسه KINISI که درشهرپاترا به آواره گان کمک میکند، میگوید که هرروز این وضعیت دراماتیک ترمیشود زیرا همه کشورهای اروپایی، سازمان ملل، UNHCR همه وهمه چشم ها وگوشهای شانرا بسته اند. بیایید به اطفال خویش نگاه کنید وآنگاه حدس بزنید کودکانی که دراین شب های سرد درخیابانها میخوابند چی وضعی خواهند داشت؟ ما امید وارهستیم اینبار سازمانهای مدافع حقوق بشربراین مسئله توجه نموده ونگذارند حداقل این کودکان که هرکدام امید فردای جامعه انسانی هستند چنین بی رحمانه پرپرشوند. گزارش ها ومقالات زیادی دراین باره نشرشده است اما خیلی توجه کمی به آن صورت گرفته است. این واقعن برای آنانی که خودرا مدافع حقوق بشرمیدانند، شرم آوراست . ما باورداریم که امکانات زیادی وجود دارد تانیروهای انسان دوست وعدالت خواه باهم یکی شوند ونگذارند این همه جلوی چشم های مان صورت گیرد. اگرچنین وضعیت را قبول کنیم مانیزشریک جرم هستیم. بیایید باهم این سکوت انسان خوار را بشکنیم.

۹.۱۸.۱۳۸۸

بصيرها زير شكنجه ميميرند.




هوا باراني است . سرم را خم گرفته ام و ميخواهم داخل كميسيون مستقل حقوق بشر شوم . هجوم مردم ، آن هم در روز باراني كنجكاوم ساخت . صدايي از بين آدم هايي كه پيش دروازه حقوق بشر تجمع كرده اند شنيده ميشود: ما قاتل را ميخواهيم . اين قتل توسط امنيت ملي صورت گرفته است.
نزديك ميشوم تا بدانم حقيقت چيست؟
مردي فرياد ميزند در اين كشور عدالت نيست ! ما در گرو امنيت و عدالت به مرگ كشانيده ميشويم.
ميپرسم چي شده؟
يكي جسد فردي را به من نشان ميدهد وديگري فرياد ميزند : ، بصير تروريست نيست، بصيركسي است كه براي اين خاك كار ميكرد و سر باز اردوي ملي بود. كارد و اسناد هاي ثبوتي وي را به من نشان ميدهد، راستي كه سرباز برحال اردوي ملي هست.
تكان ميخورم . به خود رجوع ميكنم: من هم براي اين سر زمين كار ميكنم. سپس ازخود ميپرسم اين من نيستم كه كشته شده ام؟!

پسانتر ميفهمم آنكسي كه فرياد ميزد" مردي بنام بشير، پسر عموي مقتول ميباشد وهر دو از اهالي پغمان اند.
او ادامه ميدهد: بصيرپيره داردروازه ي مهمان خانه ي ملل متحد بود. پس ار حمله يي كه به آنجا شد اورادستگير كردند. امنيت ملي شاكي بود كه وي در حمله دست داشته است. آنها بعد ازين حادثه پدرو برادراو را نيز بازداشت كردند كه هنوز هم در زندانند.من چند بار به امنيت ملي سرزدم كه از بصير حد اقل احوال داشته باشم ، روزهاي روز دهن در امنيت ملي انتظار كشيدم.آخر نميدانستم كه درين كشور امنيت ملي زندانيان را سر بام نگه ميدارد كه آنها بتوانند خود را پايين بيندازند!آيا هيچ كسي حق دارد بدون اينكه جرم كسي ثابت شود او را بكشد؟
بشير ادامه ميدهد:ديروز قبل از ظهر رفتم تا سراغ پسر عمويم را بگيرم ،امنيت ملي به من گفت ما با شما تماس ميگيريم براي ديدن بصير!
منتظر بودم كه زنگ امنيت ملي آمد ، بدون تعلل گفتند كه بصير خودش را از بالاي ديوار پايين انداخته و مرده است.
تكان خوردم ، هي پاهايم ميلرزيد ، به اين فكربودم و هستم كه چرا بصير خودش را كشت؟ باز ميپرسم چرا ديوار؟!
آيا زندانيان امنيت ملي بعد از بازداشت سر ديوار زنداني ميشوند كه هركدام خود را پايين انداخته تا بميرند؟
بدون شك ، اينكار نشده چون كسي كه از ديوار بيافتد دست و پايش ميشكند و يا خون ريزي مغزي ميكند.
بصير از سر ديوار نيافتاده دليل مرگ او ضربات بوكس پنجه به فرقش و چاقو به كمر و رانش ميباشد.
مردم محل و همسايگانش جسد اورا از پغمان امروز به كميسيون مستقل حقوق بشر آورده بودند و از كميسيون مستقل حقوق بشر خواستند تا عاملان شكنجه و قتل را به دادگاه بكشاند.
من از ديدن آنهمه آدم كه بخاطر عدالت به كميسيون آمده بودند ترسيده بودم و كسي كه كشته شده بود هم من بودم ، وقتي نام من بصير است و كسي كه كشته شده است هم بصير! به اين نتيجه ميرسم كه همه آدمهاي كه در زندان ها در دوره هاي تاريخي پيش از امروز به جرم من بودن شكنجه شده و ميمرده اند هم چون من و اين بصير بوده اند. خوب بياد دارم آن زماني كه نزد طالبان گروگان بودم و هر لحظه انتظار مرگم را ميكشيدم. هر لحظه اي كه برايم مرگ بود.
مايلم تا هركجايي ميروند همراهشان باشم .تا پارلمان ، رياست جمهوري ، وزارت عدليه يا هركجاي ديگري. ميخواهم بخاطر كشتن بصيرها اعتراض كنم تا ديگر هركه خواست انساني را بكشد بدون اينكه دادگاهي محكوم كرده باشد اينكار را نتواند. اما نميدانم آنچه را اينان ادعا ميكنند حقيقت است يا نه؟ ولي يك چيز را خوب ميدانم :من هم بصيرم ! انسانم.

۹.۱۰.۱۳۸۸

نگرانی سازمان ملل از 'وضعیت بد زنان' در افغانستان



بخش حقوق بشر نمایندگی سازمان ملل در افغانستان از وضعیت بد حقوق بشر، به ویژه خشونت علیه زنان در این کشور، ابراز نگرانی کرده است.
نورا نیلاند، رئیس بخش حقوق بشر سازمان ملل در افغانستان در یک نشست خبری در کابل گفت که خشونت علیه زنان در جامعه افغان "ریشه عمیق" دارد.
او افزود بر اساس گزارشی که بخش حقوق بشر سازمان ملل تهیه کرده است، دولت افغانستان در بسیاری موارد خشونت با زنان را نادیده می گیرد.
خانم نیلاند از دولت افغانستان و نهادهای مدافع حقوق بشر در این کشور خواست که برای کاهش میزان خشونت علیه زنان تلاش بیشتری به خرج دهند.
رئیس بخش حقوق بشر سازمان ملل در افغانستان از دولت این کشور همچنین خواست که مجازات عاملان خشونت با زنان را در قانون جزا (کیفری) این کشور بیشتر مشخص کند و در مورد اجرای آن هم توجه داشته باشد.
به گفته او، در قانون جزای کنونی افغانستان که در سال ۱۹۷۶ تصویب شده، تجاوز جنسی به زنان به عنوان جرم شناخته نشده است. او از دولت افغانستان خواست که مواد مربوط به خشونت علیه زنان را در این قانون مشخص تر سازد.
رئیس بخش حقوق بشر سازمان ملل در افغانستان گفت: "تجاوز جنسی در افغانستان به دلائل مختلف یک مسئله است و این مشکل در این کشور در سطح بالایی قرار دارد. شماری از قربانیان امکانات به محاکمه کشاندن مجرمان را ندارند."
خانم نیلاند همچنین گفت که براساس بررسی تازه ای که بخش حقوق بشر سازمان ملل در افغانستان انجام داده، تجاوز جنسی و بدرفتاری جنسی در این کشور از موارد "نگران کننده" است.
به گفته او، ترس و آن چه در جامعه افغانی شرم خوانده می شود، باعث شده که قربانیان خشونت جنسی به نهادهای مجری قانون مراجعه نکنند و همچنین عاملان این گونه خشونت هم بیشتر تشویق شوند.
این گزارش در حالی منتشر می شود که اخیراً وزیر صحت افغانستان اعلام کرد که موارد خودسوزی عمدی زنان در این کشور در سال جاری خورشیدی به مرز صد رسیده است.
امین فاطمی خشونت با زنان و افسردگی آنها را از عوامل عمده خودسوزی این زنان دانست.
پیشتر از این مسئولان بیمارستان ویژه سوختگی در شهر هرات، در غرب افغانستان از افزایش ۱۰ درصدی خودسوزی در هرات خبر داده بودند.
همچنین مسئولان کمیسیون حقوق بشر افغانستان گفته اند که این کمیسیون ۷۱۰ مورد خشونت علیه زنان را در سال جاری خورشیدی ثبت کرده است.
اگر چه ظرف هشت اخیر وضعیت زنان در افغانستان تا حدود زیادی بهبود یافته، اما به نظر می رسد که هنوز هم بهبود وضعیت زنان در این کشور نیازمند کارهای بیشتری است.

"صد" زن افغان در سال جاری خود سوزی کرده
وزارت صحت (بهداشت) افغانستان در آستانه روز جهانی محو خشونت با زنان، از ۱۰۰ حادثه خودسوزی عمدی در سال جاری خورشیدی خبر داده است.
امین فاطمی، وزیر صحت افغانستان در یک نشست خبری گفت که ۶۴ مورد از این خودسوزی ها در شهر هرات و ۱۷ مورد در شهر کابل، و بقیه موارد در دیگر مناطق افغانستان به ثبت رسده است.
پیش از این مقامات محلی در هرات از افزایش ۱۰در صد موارد خودسوزی در میان زنان در هرات خبر داده بودند.
آقای فاطمی بیشتر موارد این خودسوزی ها را ناشی از خشونت و افسردگی زنان دانست. به گفته آقای فاطمی، 60 تا 68 درصد زنان افغان دچار افسردگی و مشکلات روانی هستند.
ازوداج های اجباری و قبل از موقع، خشونت فیزیکی و دعوا های خانوادگی، از عمده ترین مشکلاتی است که زنان و دختران در افغانستان با آن مواجه هستند.
آقای فاطمی همچنین گفت که ۱۳ درصد از یک میلیون و 500 هزار معتاد به مواد مخدر در افغانستان را زنان تشکیل می دهند که به گفته او، این موضوع هم تا حد زیادی زمینه های افسردگی را برای زنان فراهم کرده است.
امین فاطمی گفت وزارت صحت با همکاری وزارت امور زنان و چند نهاد دیگر قانونی را برای کاهش خشونت علیه زنان در افغانستان تدوین کرده است.
او افزود که این قانون زمانی که اعضای شورای ملی در تعطیلات تابستانی بودند، از سوی رئیس جمهوری تائید و امضا شده، اما باید به تصویب شورای ملی هم برسد.
به گفته آقای فاطمی، در این قانون برای مردانی که دست به خشونت علیه زنان می زنند یا مانع کار و فعالیت های زنان می شوند، تا شش ماه زندان پیشبینی شده است.
این در حالی است که مسئولان کمیسیون حقوق بشر افغانستان گفته است که در سال جاری خورشیدی ۷۱۰ مورد ضرب وشتم زنان توسط مردان به ثبت رسیده است.برخی کارشناسان مسائل اجتماعی در افغانستان می گویند فقر، بی کاری، سطح پایین آگاهی، از عوامل اصلی خشونت در میان خانواده ها شمرده می شود.
به گفته آنها، شمار قابل ملاحظه ای از زنان قربانی خشونت در افغانستان یا به مواد مخدر پناه می برند و یا هم در مواردی دست به خودسوزی می زنند.

منبع : دوگزارش "بي بي سي"

۸.۳۰.۱۳۸۸

من هم بشرم !

گزارش : زهرا سادات
بعد از ظهر یک روز پاییزی بود و هوا نه چندان گرم، دو نگهبان در کنار در ورودی حقوق بشر مشغول صحبت بودند و در مقابل آن ها چند فروشنده چرتی که در پناه آفتاب نیم جان خزیده بودند. بر سرعت قدم هایمان افزودیم تا زودتر به دفتر برسیم. چند قدم بیشتر نرفته بودیم که نگاهم به مردی افتاد با لباس های مندرس خاکی، پیشانی شکسته و چشم هایی که قطرات اشک به آهستگی از آن سرازیر بود، به زحمت عصای فلزی اش را بر زمین می گذاشت و تن خسته و رنجورش را در پی آن می کشید، بی اختیار پولی از جیبم بیرون کشیدم و در دستش قرار دادم، چیزی نگفت و چشمانش را بر زمین دوخت؛ اما دلش تاب نیاورد و با صدای لرزانی خواست تا غرورش را نجات دهد. به آهستگی گفت: "مریضم" دقیق تر به چهره اش دیدم، پرسیدم پیشانی ات چه شده؟ انگار سنگ صبوری گیر آورده باشد، اشک هایش را با دست پاک کرد و گفت آمده بودم حقوق بشر از وضع زندگی و بیماری ام گفتم ولی گفتند برو این مسأله به ما مربوط نمی شود، گفتم داکترها در بگرام گفته اند اگر خارج بروی خوب می شوی؛ گفتم اگر خوب شوم کار میکنم، خانه و شش فرزند کوچکم را سرپرستی می کنم، نمی گذارم بچه هایم بی سواد بمانند، نمی گذارم دست گدایی از خانه ام به سوی هر کس و هر جایی دراز شود؛ اما گفتند ما هیچ کاری برایتان نمی توانیم، برو هلال احمر وظیفه آنهاست، گفتم رفته ام نه یک بار که بارها؛ ولی گفتند برو وظیفه ما نیست. کارمند حقوق بشر حرفم را قطع کرد و گفت ما هم کارهای دیگری انجام می دهیم، وظیفه ما هم نیست. وقتی بیرون آمدم، چیزهای زیادی در سرم می پیچید، یک لحظه پیش چشمم تاریک شد و بر زمین افتادم.
دلم برایش سوخت، گفتم خوب حالا چه کار میکنی؟ با این وضعیت که نمی توانی کاری کنی!گفت به خدا می توانم اگر حالم خوب باشد؛ اما حالا نه. بیکارم و با این وضع هفته ای 1500 افغانی پول می دهم تا رفتن به بگرام برای تداوی و پس آمدن، خرج خانه وقرض داری هم هر روز سنگین تر می شود، به هر جایی رفتم تا به دادم برسند. پیش مراجع مذهبی رفتم؛ اما هیچ کدامشان مرا نپذیرفتند. روزی نزد آیت الله محسنی رفتم گفتم شاید مرهمی برای دردهایم شود، بعد از روزها عجز و درماندگی اجازه حضور یافتم؛ حتا حرف هایم را تا آخر نشنید، با گفته هایش مرا آتش زد، گفت من خودم قرض دارم برو که مسلمین و مسلمات کمکت کنند و مرا به دست فردی به نام بصیر سپرد. او هم با یقین خاصی به من گفت؛ شما ها عادتان شده که گدایی کنید؛ گفتم به خدا مریضم، فقط کمک کنید تداوی شوم، آن وقت خودم کار میکنم؛ اگر من بمیرم هیچ فکرش را کرده اید که بر سر زن و شش فرزندم چه خواهد آمد؛ اسناد پزشکی ام را دید و با تمسخر گفت: اگر بیست هزار افغانی بدهی نصف افغانستان را به نامت می کنند. " شما ها عادتان شده که یک شکمبه گاومیش را به دو صد افغانی بخرید، به خودتان بسته کنید و بوی گند بگیرید، بعد بیایید پیش حاج آقا که ما مریضیم". از شنیدن این سخنان آن قدر شرمیدم که گپ در دهانم خشکید. روز دیگری دفتر آقای محقق رفتم، گفتند از طریق صلیب سرخ برای معالجه شما اقدام می کنیم، خیلی خوشحال شده بودم، گفتم بالاخره مشکلم حل می شود؛ اما وقتی دفعات بعد رفتم دیگر از این حرف ها خبری نبود و هر بار با دادن مقداری پول می خواستند وعده هایشان را فراموش کنم. جای دیگری رفتم، گفتند این جا، جای سیاست نه توزیع خیرات؛ هر بار وقتی مجبور می شوم دستم را به امید امدادی جایی دراز کنم، با خودم می گویم کاش زمین همین لحظه ترک بر دارد و من در آن فرو روم، ولی وقتی به یاد بچه ها و خانواده ام می افتم می ترسم؛ بعد با خود می گویم چه کار کنم، وقتی صلیب سرخ و هلال احمر می گویند برو مشکلت به ما مربوط نمی شود، وقتی کمیسیون حقوق بشر صدایم را در گلو خفه می کند، وقتی رهبر دینی می گوید برو و وقتی که هیچ کسی برایم دل نمی سوزاند، باید هیمن گونه بسازم و بسوزم.
در دلم گفتم راست می گویند: این رهبران مذهبی و سیاسی، آخر اگر پول هایشان را صرف این آدم های بیچاره کنند، پس چطور در برابر هم جبهه گیری کنند؛ این آدم ها فقط وقتی به درد می خورند که بتوان روی خونشان زینه ای زد.
فقیر علی با وجود بیماری ای که مانند خوره به جانش افتاده به هر جایی که می توانسته سر زده؛ اما دریغ از یک گوش شنوا.نمی دانم شاید واقعا به هلال احمر ما ربطی ندارد که افغانی بین مرگ و زندگی دست و پا می زند، شاید به دولت ما ربطی ندارد که خانواده افغانی نان خوردن ندارند که فرزندان کوچکشان عقده نداشتن های زیادی را در خود می گیرند و...
این تنها فقیرعلی نیست که سهم تلخی از زندگی را به میراث برده، در هر کوچه و پس کوچه افغانستان، صدها نفر مانند او و یا اسف بار تر از او زندگی می کنند. در خانه های گلی خرابه و یا در زیر چادرها با شکم های گرسنه روزگار می گذرانند و هر سال بر تعدادشان بیشتر افزوده می شود؛ اما از این وضع هیچ عرق شرمی بر جبین دولتمردان و مسوولین دولتی افغان نمی نشیند و هیچ کسی پاسخگوی این وضعیت رقت بار نیست.

۸.۲۹.۱۳۸۸

حقوق بشري كودكان افغان



افغانستان ميثاق بين المللي حقوق كودكان را در سال 1373 امضا و تصويب كرده است اما با تصويب اين ميثاق هنوز هم چالش هاي فراراه دولت افغانستان و نهاد هاي مدافع حقوق بشري در كشور وجود دارد و تعداد زيادي از كودكان افغان را مرگ ، معيوبيت و خشونت هاي متعدد جسمي و روحي تهديد ميكند.
كميسيون مستقل حقوق بشر افغانستان در اعلاميه كه منتشر كرده است نگراني خود را در مورد وضعيت رقت بار و ناخوشايند حقوق بشري كودكان افغان اعلام داشت.
در اعلاميه آمده است ، خشونت هاي فزيكي و رواني از جمله تحقير و سرزنش ،عدم توجه به كودكان ، سوي استفاده جنسي ،قاچاق ، تحميل كارهاي اجباري و شاقه، ازدواج هاي اجباري قبل از وقت و خشونت بر مبناي جنسيت را ميتوان نام برد كه بر كودكان افغان واداشته شده است.
بر اساس گزارش هاي كميسيون مستقل حقوق بشر افغانستان 38 فيصد كودكان به انجام كار هاي خارج از توان شان گماشته شده، 31 فيصد به خدمات صحي دسترسي ندارند ، 26 فيصد از كسب تعليم و تربيه محروم اند ، 48 فيصد ازدواج ها پايانتر از سن 16 سال صورت گرفته است.
اما 60 واقعه اختطاف كودكان ، 37 واقعه تجاوز جنسي بر كودكان جهانيان را تكان داده و مسوول صندوق وجهي ملل متهد براي كودكان ابراز نگراني كرد و دولت كرزاي را مسوول امنيت و سلا مت كودكان دانست.
از كرزاي خواسته شد تا عملي شدن ميثاق بين المللي حقوق كودكان را در الويت فعاليت هاي خويش قرار دهد.

۸.۲۵.۱۳۸۸

بازداشتگاههای آمریکا در افغانستان 'نیاز به بازنگری دارد'

سه سازمان دفاع از حقوق بشر، از دولت آمریکا خواسته که بازداشتگاه های خود را در افغانستان در مطابقت با قوانین بین المللی اصلاح کند.
در اعلامیه ای که از سوی دیده بان حقوق بشر، سازمان عفو بین الملل و گروه اول حقوق بشر منتشر شده آمده که سیاست آمریکا در مورد بازداشتگاه هایش در افغانستان نیاز به بازنگری دارد.
این اعلامیه در حالی منتشر می شود که نظامیان آمریکایی در افغانستان، به خبرنگاران اجازه داده اند تا از یک بازداشتگاه تازه تاسیس اما خالی از زندانی، در ولایت پروان در شمال کابل دیدن کنند.
نظامیان آمریکایی می گویند، حدود هفت صد نفر در پایگاه اصلی نیروهای آمریکایی در بگرام، در شمال کابل زندانی هستند.
برخی از حقوق دانها می گویند از لحاظ قانونی هیچ کشور دیگری نمی تواند در افغانستان که یک کشور مسقل است زندان داشته باشد و افردی را در آن نگهداری کند.
اما آمریکایی ها استدلال می کنند کسانی که در زندان بگرام زندانی هستند در جنگ علیه تروریسم بازداشت شده اند و زندانیان عادی نیستند.

شفافیت و قانونمداری
اعلامیه سه سازمان جهانی حقوق بشری از این مسئله انتقاد کرده که ایالات متحده آمریکا در قبال زندانیان در داخل افغانستان، از قوانین داخلی این کشور پیروی نمی کند.
این اعلامیه تاکید دارد که آمریکا برای احترام گذاشتن به قانونمداری در افغانستان، باید بازداشتگاه های خود را براساس قوانین این کشور و معیارهای بین المللی اصلاح کند.
سازمانهای حقوق بشری همچنین از دولت آمریکا مصرانه درخواست کرده اند که برای شفافیت در زندانهای خود، باید به کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان اجازه بدهد تا از زندانیان بازدید کند.
با توجه به مشکلاتی که سیستم کنونی قضایی افغانستان دارد، آمریکا و دولت افغانستان باید فورا راه حل دراز مدتی را ایجاد کنند که براساس آن پرونده های (زندانیان) در دادگاهی با حاکمیت قانون بررسی شود، و درصورتیکه جرم آنها ثابت نمی شود، از زندان آزاد شوند
اعلامیه
اداره بین المللی صلیب سرخ از بازداشتگاه های آمریکا در افغانستان دیدن می کند، اما دریافت های آن محرمانه باقی می ماند.
ریچل رید، یک پژوهشگر دیده بان حقوق بشر برای افغانستان می گوید: "رئیس جمهور اوباما بعضی تدابیر را برای اصلاح در هم ریختگی های که اداره بوش ایجاد کرده بود، اتخاذ کرده است."
اما او می گوید: "اگر آمریکا بازداشتگاه های خود را اصلاح کند، در زمینه احترام به حاکمیت قانون، اعتبار بیشتری خواهد یافت."
این اعلامیه همچنین تاکید کرده که آمریکا باید به زندانیان خود در افغانستان اجازه دسترسی به دادگاه را فراهم کند.


زندانيان عراقي در ابوغوريب " بازداشتگاه هاي امريكاه در عراق"

۸.۱۷.۱۳۸۸

طالبان یک خبرنگار نارویژی را اختطاف کردند


مقامات امنیتی در ولایت کنر از اختطاف یک خبرنگار نارویژی توسط طالبان مسلح خبر دادند.
جنرال خلیل الله ضیایی قوماندان امنیهء ولایت کنر به رادیو آزادی گفت این خبرنگار بدون اینکه مسوولان امنیتی را در جریان قرار بدهد جهت تهیهء گزارش به درهء پیچ ولسوالی مانوگی رفته بود.
طالبان مدعی شده اند که آنان این خبرنگار را گروگان گرفته و در حال حاضر تحت تحقیق قرار دارد. قاری دعوت یک مسوول طالبان سلفی در ولایت کنر گفت، ممکن آنان در برابر رهایی این خبرنگار نارویژی شرط هایی را پیشکش کنند.

کاى آيدي و حضور جنگ سالاران در حكومت كرزي



نماينده خاص سرمنشى ملل متحد در افغانستان ، هوشدار داد که اگر درحکومت آينده اين کشور تغييرات و اصلاحات به ميان نيايد؛ استراتيژى جامعه جهانى در قبال افغانستان تغيير خواهدکرد.
کاى آيدي بتاريخ ١٤ عقرب در يک کنفرانس خبرى ، گفت : " اگر اين اصلاحات صورت نگيرد يک تاثير منفى را بر کمک هاى جامعه جهانى خواهد گذاشت ."
وى همچنان افزود: " ما ديگر نميخواهيم که جنگ سالاران و قدرتمندان در حکومت آينده نقش داشته باشند؛ افغانستان بايد به طرف اصلاحات حرکت کند."
ايدي ، گفت که اين يک هوشداريست که بعد از صحبت هاى زياد با نماينده هاى کشورهاى کمک کننده و کليدى گرفته شده است وبا حامد کرزى نيز شريک شده است .
به گفته موصوف ، وى به کرزى در مورد بعضى افراد، اظهار ناخشنودى نمود ه است .
اين در حاليست كه معاونين آقاي كرزاي كساني اند كه گفته ميشه ناقضان حقوق بشر اند و عملا بخش از جنگ سالاران به حساب ميآ يند
هشدار :كاي آيدي " از کسانى که من عدم خوشنودى ام را اعلام کرده بودم، آنها بايد در برنامه اصلاحات بپيوندند و اگر از اصلاحات حمايت نکنن؛ يک اشاره خطر است."
نامبرده تاکيد نمود که حکومت آينده افغانستان، بايد براى از بين بردن فساد ادارى ، اصلاحات اساسى در قضاء ، از بين بردن فرهنگ معافيت و توانمند ساختن حکومت آينده افغانستان ، تلاش نمايد.
در حمله که بتاريخ ٥ ماه جارى توسط طالبان در مربوطات حوزه دهم شهر کابل صورت گرفته بود ، در آن ٥ کارمند خارجى کشته و ٩ تن ديگر زخمى گرديد ه بودند .
بعد ازين حمله سازمان ملل متحد به اخراج و جابجايي كارمندان اش اقدام نموده است.

خشونت عليه زنان در نيمروز افغانستان

مسوولين رياست امور زنان ولايت نيمروز، از خشونت هايى در سال جارى خبر داده اند که در سال گذشته به وقوع نپيوسته بود.
آمنه حکيمى سرپرست رياست امور زنان نيمروز به آژانس خبرى پژواک گفت، اين خشونتها شامل ١٧ مورد بوده که از آغاز سال جارى تا حال عليه زنان نزد آنها ثبت شده است.
وى ميگويد که خشونتها شامل ٤ خودسوزى،٣ فرار از منزل، ٢ تجاوز جنسى،١ قتل و بقيه طلاق و ساير خشونت ها بوده اند.
به گفتۀ خانم حکيمى در طول امسال٢٢ مورد لت و کوب زنان نيز توسط شوهران صورت گرفته، در حالى که در تمام سال گذشته تنها ٢٢ مورد لت و کوب زنان را ثبت داشتند و قضاياى خودسوزى، تجاوز وقتل را ثبت نداشتند.
حبيبه يکتن از داکتران بخش جراحى شفاخانۀ ولايتى نيمروز ميگويد، چهار زنى که خود سوزى نموده بودند؛ پايينتر از ٣٠ سال داشتند و در طول سالجارى در شفاخانه تداوى گرديده اند.
به گفتۀ وى، ٣٠ تا ٥٠ درصد وجود آنها سوخته بود و بعد از معالجه مرخص شده اند.
داکتر حبيبه گفت که از اين جمله، شوهران٣ زن ، خانم ديگر گرفته و زن چهارمى مورد بد رفتارى و لت و کوب شوهر قرار ميگرفت؛ از همين جهت مجبور شدند که بر خود تيل پاشيده و خودسوزى کنند.
شيما محمدى مسوول حقوق رياست امور زنان نيمروز ميگويد، اکثر زنانى که دست به خودسوزى ميزنند؛ مهاجرين برگشت کننده از ايران اند.
او عوامل عمدۀ خشونتها را فقر، بيکارى و عدم آگاهى از حقوق زن و شوهر دانسته، گفت که ٤٠٠ زن در شهر زرنج دست به گدايى زده وشمارى از آنها به مواد مخدر معتاد اند.
محمدى اظهار ميدارد که راه حل خشونتها ، کاريابى براى مردان و زنان است و به جزء از کميتۀ امداد امام خمينى که در هر سه ماه يکبار يکهزار بيوه زن راکمک غذايى ميکند، تا حال موسسه و نهاد ديگرى به زنان مساعدت نکرده اند.
قتل يک خانم ، چهار روز قبل در منطقۀ پلان پنجم شهر زرنج( مرکز نيمروز) شامل خشونتهاى ثبت شده در رياست زنان است.
سمونوال عبدالله آمر جنايى قوماندانى امنيۀ نيمروز ميگويد که خانم توسط شوهرش بنام نور محمد خفه شده و شوهر به ايران فرار کرده است.
عصمت الله همسايۀ مقتول ، ميگويد که هشت سال از ازدواج زن و شوهر ميگذشت و آنها دو طفل داشتند.
وى مى افزايد که زن ٢٥ سال و شوهر ٣٠ سال داشت ؛ اما شوهر سه ماه قبل يک خانم ديگر نيز گرفته بود و بعد از قتل با خانم دومش فرار نموده است.
مسوولين امور زنان ميگويند که به جزء از تجاوز جنسى بر دو دختر در ولسوالى کنگ، بقيۀ خشونت ها در مرکز نيمروز صورت گرفته اند.
ميرالله ريگى څارنوال محکمۀ ابتدائيه نيمروز ميگويد که زهراى ده ساله و عايشۀ يازده ساله توسط دو جوان در اواسط ماه اسد سال جارى مورد تجاوز جنسى قرار گرفتند.
به گفتۀ وى، محکمۀ علنى نيمروز، اين دوجوان (عبدالحميد و عبدالعلى ) را به تاريخ ٢٠ ميزان به جُرم تجاوز بر دو دختر محکوم به ١٥ سال حبس نمود.
څارنوال ميگويد که آثار و علايم ، فشار فزيکى و معاينات طبى ، تجاوز بر دو دختر را ثابت ميسازد.
زهرا که با خواهرش درمحکمه حاضر بود، ادعا نمود که اين دو جوان، سوار بر موتر سايکل آمده و او و خواهرش را که مصروف گرفتن آب بودند، نخست لت و کوب کرده و بعداً مورد تجاوز جنسى قرار دادند.
څارنوال ميگويد که غلام سخى پدر زهرا و عايشه ملازم مکتب بود و به علت فقر و تنگدستى رمۀ يکى از افراد محل را به مُزد گرفته و دختران خود را موظف به چراندن آن ساخته بود.
قرار ادعاى څارنوال، هر دو جوان به جُرم خود اعتراف کرده اند.اما مجرمين که در محکمه حاضر بودند؛ ادعا مينمودند که دست به تجاوز نزده و به اثر لت و کوب پوليس ، مجبور شده اند که به نا حق عملى را که مرتکب نشده اند، بر خود قبول کنند.
اما نجيب الله نمايندۀ بخش جنايى قوماندانى امنيۀ نيمروز هرگونه لت و کوب اين دو جوان را رد کرد.
نجيبه مسوول آگاهى عامۀ رياست امور زنان نيمروز ميگويد که ماه يکبار، زنان و مردان را در قريه هاى اطراف مرکز نيمروز آگاهى ميدهند تا از حقوق همديگر آگاه شده و دست به خشونت نزنند.
اما او مى افزايد که به علت مشکلات امنيتى و مواصلاتى به ولسوالى ها رفته نمى توانند و بودجۀ هم ندارند که برنامه هاى آگاهى عامه را در ديگر جا ها به راه بيندازند.
او نيز يکى از راه هاى کاهش و محو خشونت را زمينۀ اشتغال براى زنان و مردان و آگاهى عامه عنوان ميکند.
کميسيون مستقل حقوق بشر افغانستان، امسال رقم مشخصى از خشونت عليه زنان را نشر نکرده؛ اما بر اساس ارقام کميسيون درسال ١٣٨٧، رقم خشونت برزنان و دختران درسطح کشور ، بيش از ٢٠٠٠ مورد ثبت شده بود که از جمله ٧٧ قضيه آنرا تجاوز جنسى تشکيل ميداد.
آژانس خبرى پژواک،١٤ عقرب ١٣٨٨
احمد شاه صابر

۸.۰۵.۱۳۸۸

كشته شدن دو زن وچهار غيرنظامي توسط نيروهاي ياري امنيت

نيروهاى بين المللى حافظ صلح (آيساف) به فرماندهى ناتو، بعد از ظهر روز جمعه 2 عقرب بر يک موتر ملکى در کندهار آتش گشوده که در اثر آن به شمول دو زن چهار غيرنظامى کشته شده اند.
اين واقعه حوالى ساعت ٣ بعد از ظهر روز جمعه در منطقه چاونى شهر کندهار ُرخ داده است. دفتر مطبوعاتى ولايت کندهار، ضمن تائيدواقعه، اظهار تاثر نموده و اين عمل را تقبيح کرده است.
قرار معلومات ، يک کاروان نيروهاى آيساف حين عبور از منطقه چاونى بر يک موتر سراچه ملکى آتش گشوده و تلفاتى را به مردم ملکى وارد کرده است. گفته ميشود که تحقيقات از طرف مقام ولايت در مورد واقعه آغاز شده است.
داکتر محمد داوود سرطبيب شفاخانه ميرويس کندهار به آژانس خبرى پژواک گفت که چهار جسد و دو مجروح به آنجا منتقل شده است.
وى افزود که کشته شده گان شامل دو زن، يک طفل و يک پسر جوان است و مجروحين خانمها هستند. داکتر فرهاد گفت که وضع صحى يک خانم مجروح نگران کننده است.
احمدالله يک عضو خانواده افراد کشته شده گفته است که فردا عروسى جوان کشته شده بود.جوان کشته شده خانواده خود را جهت خريد به شهر ميبرد و در منطقه ياد چاوني موترش را در کنار سرک متوقف نموده بود.
احمدالله ميگويد که نيروهاى خارجى زمانيکه از کنار موتر عبور کرده اند؛ از عقب به موتر آتش گشوده اند. نيروهاى کانادايى آيساف مستقر در کندهار تاکنون در اين مورد چيزى نگفته اند.

۷.۱۳.۱۳۸۸

تقاضاي توقف اعدام مجرم نوجوان افغان عباس حسینی در ايران


مقامات ایرانی قصد دارند فردی را به خاطرمحکومیت به جرمی که در 17 سالگی انجام داده اعدام کند.سازمان عفو بین الملل اخطار داده است که اعدام عباس حسینی افغانی تبار ساکن ایران که قرار است روز دوشنبه در مشهد انجام بگیرد ،باید متوقف شود.
عباس حسيني زمانيكه مردي ايراني به وي ميخواست تجاوز كند دست به دفاع از خود زده و مرتكب قتل وي شده بود.و مقامات ايران كفته است كه عباس حسيني بعد از قتل يك مرد ايراني به جرم اش اعتراف نموده است.
سازمان عفو بین الملل بر علیه این اقدام مقامات ایرانی که "بار دیگر" تعهدات بین المللی را با تعیین روز اعدام برای یک مجرم نوجوان نادیده گرفته است اخطار می دهد. حجیبا حاج سحرویی.معاون امور خاور میانه ی سازمان بین الملل گفت:"بسیار بیزار کننده است که ایران قوانین بین المللی رو با اعدام کسانی که جرمشون رو وقتی مرتکب شدن که هنوز به سن بلوغ نرسیدن به سخره گرفته است." از سال 1990 دست کم 41 مجرم نوجوان در ایران اعدام شده.و بیشتر از 170 نفرهم درانتظار مرگ به سر می برند.
ديروز سخنگوي كميسيون مستقل حقوق بشر در افغانستان اين مورد را شديدآ نكوهش نموده افزود كه ايران بايد جلو اين اعدام را بگيرد ، اين اعدام ها در واقع شكستاندن قوانين بين المللي حقوق بشرجهاني را ميرساند.
وبلاگ حقوق بشر افغانستان ازسازمان عفو بين الملل ، گروه نظارت بر حقوق بشر ، كميسيون مستقل حقوق بشر افغانستان و نهاد هاي حقوق بشري مقيم ايران جدآ ميخواهد تا با پيگيري اين قضيه ايران را متقاعد سازند كه اين اعدام قابل قبول نيست .

۷.۰۸.۱۳۸۸

بمب كنار جاده اي ولايت كندهار جان بيش از 30 غيرنظامي را گرفت

مقام های افغان می گویند در اثر انفجار یک بمب کنار جاده ای در قندهار، در جنوب افغانستان، سی غیرنظامی کشته شده اند.
در همين حال اين حمله توسط معاون نماینده خاص سرمنشی ملل متحد برای افغانستان شديدآ محكوم گرديده و در پيام وي آمده است "
من از عاملین این گونه حملات می خواهم تا به این گونه اقدامات بی باکانه و بی عاطفه ای شان که باعث مرگ تعداد زیاد افراد ملکی میگردد، هر چه زود تر پایان بخشند. استفاده همیشگی و یکسره مواد منفجره تعبیه شده و حملات انتحاری در واقع بطور پیوسته باعث ازدیاد شمار تلفات ملکی شده است".
اين انفجار یک اتوبوس حامل مسافران را هدف قرار داده که از هرات به سوی کابل در حرکت بود و بيش از 60 مسافر را حمل ميكرد .
وزارت داخله "کشور" افغانستان می گوید، انفجار در منطقه کاریز علی شیر در ولسوالی میوند روی داده و در آن نزدیک به چهل نفر دیگر نيز زخمی شده اند.
ده کودک و هفت زن نیز شامل كشته شدگان اين حمله وحشيانه در كندهار ميباشد بدون شك این حادثه یکی از خونین ترین حملات در افغانستان ظرف ماه های اخیر است.
تا حالا مسئولیت این حمله را کسی به عهده نگرفته است، اما برخی از مقام های محلی در قندهار، طالبان را مسئول این حمله می دانند.
گروه طالبان که با حضور نیروهای بین المللی در افغانستان مخالف هستند، عمدتا از انفجارهای کنار جاده ای برای هدف قرار دادن کاروانهای این نیروها استفاده می کنند، اما ناظران می گویند، این حملات تلفات شدیدی را به غیرنظامیان وارد می کند.

۷.۰۳.۱۳۸۸

عاملان آدم ربايي و تجاوزهای جنسي در افغانستان

وزارت داخله افغانستان از بازداشت یک گروه آدم ربا در کابل خبر داده است. به گفته مقامات، این گروه یک دختر ۱۶ ساله را ربوده بودند.
ازمری بشری، سخنگوی وزارت داخله/کشور افغانستان در یک نشست خبری در کابل گفت که آدم ربایان این دختر را از شهر مزار شریف، در شمال افغانستان ربودند و چند بار به او تجاوز قرار کردند.
این گروه آدم ربایان شامل چهار مرد و یک زن بود و در مناطق مختلف افغانستان در چند مورد آدم ربایی دست داشتند و قربانیان خود را به فروش می رساندند.
و اينك آنان این بار دست به ربودن یک دختر ۱۶ ساله زدند. به گفته او، آدم ربایان این دختر را در حالی که مسموم کرده بودند، از مزار شریف به کابل و از آن جا به ولایت لوگر منتقل کردند.
آقای بشری گفت این آدم ربایان قصد داشتند این دختر را در برابر در برابر ۲۵۰ هزار افغانی (معادل پنج هزار دلار) بفروشند. سخنگوی وزارت داخله گفت پلیس ویژه مبارزه با آدم ربایی سه تن از آدم ربایان را روز ۲۷ سنبله/شهریور هنگام معامله فروش این دختر در منطقه "قلعه زمان خان" شهر کابل دستگیر کرد.
این دختر در حال حاضر در محل امنی به سر می برد و حال او خوب است.
او گفت تلاش برای بازداشت دو عضو دیگر این شبکه آدم ربایان ادامه دارد.
دستگیری این آدم ربایان برای وزارت داخله دستارود بزرگ شمرده می شود. وزارت داخله توانست شبکه ای را که هموطنان ما را اغفال می کرد و یا بزور و یا از طریق مسمومیت به خصوص دختران را اختطاف می کرد و به فروش می رساندند را کشف و دستگیر کنند"
آقای بشری گفت اعضای این شبکه در چند مورد آدم ربایی دیگر هم دست داشته و قربانیان را فروخته اند، اما او گفت براساس دلائلی نمی تواند جزئیات این آدم ربایی ها را پیش از دستگیری اعضای فراری این شبکه فاش کند.
پیش از این برخی نهادهای مدافع حقوق بشر در افغانستان از افزایش موارد آدم ربایی در این کشور، به ویژه در شمال افغانستان ابراز نگرانی کرده بودند.
گفته می شود دریافت پول، بهره برداری جنسی و فروش قربانیان آدم ربایی به شبکه های قاچاق انسان، از مهمترین اهداف آدم ربایان در افغانستان است.

۶.۲۰.۱۳۸۸

قتل خبرنگار، تهدیدیست برای آزادی بیان، آزادی رسانه ها و حقوق شهروندی در کشور

به تأریخ هجدهم سنبله، برابر با نهم سپتامبرِ سال روان، خبرنگارِ متعهد و رسالتمند کشور، سلطان منادی، در نتیجۀ عملیات برای رهایی خبرنگار روزنامۀ نیویارک تایمز، آقای استیفن فرل، به شهادت رسید.
سلطان منادی و استیفن فرل، چهار روز پیش از این حادثه، توسط گروهی از مخالفین دولت، در ولایت کندز، اختطاف گردیده بود.
مرگ نابهنگام سلطان منادی، جامعۀ مدنی، روشنفکران و خانوادۀ حقوق بشر در افغانستان را شدیداً متأثر ساخت.
این قربانی نشان داد، که چگونه مدافعینِ ارزشهای حقوق بشری ما، موردِ سوءاستفاده های معاملات سیاسی قرار میگیرند.
مرگ سلطانِ شهید، نشانگر بی توجهی حکومت افغانستان در برابرِ رهاییِ یک شهروند کشور است. این درحالیست که نظامیان خارجی برای نجات شهروندِ خویش، دست به عملیاتهای گسترده و سازمان یافته میزنند. حالا این پرسش مهم که چرا حکومت افغانستان برای نجات شهروند خویش، حتا در جغرافیای تحت کنترل خویش نمیتواند اقدامات جدی نماید، ذهن فعالینِ جامعۀ مدنی افغانستان را مشغول کرده است.
نهادهای عضو شبکۀ جامعۀ مدنی و حقوق بشر افغانستان، با طرح این اعلامیه، نکات زیر را مطرح مینماید:

۱ ـ قانون اساسی افغانستان، به حکومت و رهبری آن وظیفه سپرده است تا از حقوق شهروندان خویش دفاع نموده و ارادۀ آنها را درنظر گیرد. از سوی دیگر، دولت افغانستان، عضو کنوانسیون بین المللی حقوق مدنی و سیاسیست، که دفاع از حقوق شهروندی را در محراق اهداف خویش قرار داده است.
بنابر این چهارچوبه های حقوقی، تقاضا میگردد تا حکومت افغانستان برای جلوگیری از قتل خبرنگاران و مدافعین حقوق شهروندی، برنامه های مفیدی را راه اندازی نموده و امنیت جانی و فکری آنان را تأمین نماید؛
۲ ـ هرچند نهادهای مدنی و خبرنگاری در کشور، به کرات از حکومت خواسته اند تا تحقیقات لازم برای عوامل قتل خبرنگاران راه اندازی گردد، امّا با تأسف، قتلهای وحشتناکی که از سوی جناحهای مخالف دولت راه اندازی میگردد، افشا نگردیده و زنجیره های قتلهای مرموز، گسترده تر میگردد. شبکۀ جامعۀ مدنی و حقوق بشر افغانستان، از حکومت و به ویژه از نهادهای تحقیقی، عدلی و امنیتی کشور میطلبد، تا جریانِ قتل سلطانِ منادی را تحقیق و تعقیب نموده و عوامل آن را معرفی و محاکمه نماید؛
۳ ـ شبکۀ جامعۀ مدنی و حقوق بشر افغانستان، از رهبری و حکومت جدید که پس از اعلام نتایج انتخابات به کار گماشته میشود میطلبد تا برای تأمین امنیت مدافعین ارزشهای حقوق شهروندی و سیاسی، در همنوایی با جامعۀ مدنی افغانستان، رسانه ها و مدافعین حقوق بشر، راهبردهای مؤثری را طرح ریزی نماید؛
۴ ـ شبکۀ جامعۀ مدنی و حقوق بشر افغانستان، از حکومت و رهبری جدید میطلبد تا مذاکرات سازنده یی را در سطح بین المللی، با حکومتها و نهادهای بین المللی، که در تأمین امنیت در افغانستان شریک استند، راه اندازی نموده و در رعایت حقوق شهروندان افغانستان، که بر اساس اعلامیۀ جهانی حقوق بشر، حقوق همسان با تمام شهروندان جهان دارند، برخورد یکسان نموده و نگذارند که تبعیض و تمایز در نجاتِ اسیران و قربانیانِ جنگ به ملاحظه رسد.
شبکۀ جامعۀ مدنی و حقوق بشر افغانستان، با پخش این اعلامیه اذعان میدارد، که مفاد آن را تعقیب مینماید و در صورت بی توجهی به آن، پیام خویش را به نهادهای بین المللیِ که در زمینه قیمومیت دارند، خواهد رسانید.
شبکۀ جامعۀ مدنی و حقوق بشر افغانستان، برای تعمیم و تطبیق این اعلامیه، همکاریهای لازم خویش را با نهادهای شامل بر مفاد این اعلامیه اعلام میدارد.

۶.۱۸.۱۳۸۸

افغانستان کشتارگاه خبرنگاران ، علميات نجات خبرنگاران يا مرگ آنها؟


کابل پرس: در حالی که همسایه شرقی افغانستان از سوی گزارشگران بدون مرز لقب بزرگترین زندان روزنامه نگاران جهان يافته است، افغانستان را نیز باید بزرگترين کشتارگاه روزنامه نگاران نامید. کشته شدن "سلطان منادی " در جریان حمله ای که ادعا می شود برای نجات وی و "استیفن فرل" از چنگ طالبان انجام شد، آخرین نمونه از کشتار خبرنگاران در افغانستان می باشد. سلطان منادی و استیفن فرل هر دو برای تهیه ی گزارش از کشتار غیر نظامیان در شمال افغانستان توسط نيروهای بین المللی به جنوب قندوز رفته بودند و ادعا می شود در راه بازگشت از سوی طالبان به گروگان گرفته شدند. مقامات افغان و نيروهای بين المللی خبر اسارت اين دو خبرنگار را مخفی نگاه داشته بودند و آنان در جریان عملياتی که برای آزادی آنان انجام شد کشته شدند. استیفن فرل آزاد شد اما سلطان منادی کشته.
روزنامه نيويورک تايمز امروز نوشته است که خبرنگار اين روزنامه استيفن فرل روز سه شنبه ساعت هفت و نيم عصر در تماسی تلفونی با اين روزنامه خبر آزادی خود را داده است.
استیفن فرل می گوید وقتی نيروهای بين المللی با هليکوپتر به محل اختفای آنان يورش آوردند، آنان تصور کردند که طالبان آنان را خواهند کشت و او و سلطان منادی فکر کردند که باید از آنجا بیرون بروند. آن ها به بيرون گريختند و اطراف آنان جنگ و درگيری بود. فرل می گويد در آن حين صداهای افغان و انگليسی را می شنیدند.
فرل ادعا می کند سلطان منادی در اثر تيرباران نيروهای طالبان از پای در آمد.
گرچه کشته شدن مترجم و خبرنگار افغان سلطان منادی در شمال افغانستان اتفاق افتاد و ادعا شده که او در جریان عملیات آزاد سازی اش کشته شده اما اين حادثه تا حدودی شباهت به کشته شدن يک خبرنگار و مترجم ديگر افغان "اجمل نقشبندی" دارد. اجمل نقشبندی نيز همراه با يک خبرنگار ايتاليایی در هلمند در سال 2007 توسط افراد وابسته به يکی از فرماندهان طالبان بنام ملا داداله ربوده شده بود و دست آخر بدليل انجام يک معامله ميان دولت ايتاليا و گروه طالبان خبرنگار ايتاليایی آزاد اما اجمل نقشبندی به بی رحمانه ترين شکل ممکن سر بریده شد. مقامات افغانستان آن زمان انجام هرگونه معامله با گروه طالبان را برای رهایی اين دو خبر نگار رد کرده بودند اما دولت ايتاليا مستقيم با طالبان وارد مذاکره شد و شهروند کشورش را از چنگ آنان بيرون آورد. مقامات افغانستان اما مانند هميشه که اهميت جان شهروندانش اهميتی برای آنان ندارد، هيچ تلاشی برای رهایی اجمل نقش بندی انجام ندادند.
کشتار خبرنگاران و روزنامه نگاران افغانستان تنها به کشته شدن سلطان منادی و اجمل نقشبندی محدود نمی شود. جان الله هاشمزاده، يک خبرنگار تلويزيون شمشاد نيز چندی پيش در پاکستان به قتل رسید. در ماه مارچ امسال نيز جاويد احمد خبرنگار ديگر افغان در جنوب کشور، قندهار توسط افراد مسلح ناشناس از پای درآمد. او پيش از اين ماه ها در اسارت نيروهای آمريکایی بسر برده بود و طبق اظهار نظرات خودش، در زندان شکنجه شده بود.
کشته شدن صمد روحانی، شکیبا سنگه آماج، کارستن توماسن خبرنگار نروژی، ذکيه ذکی و شیما رضایی موارد ديگری از کشتار روزنامه نگاران و خبرنگاران افغانستان می باشد.


خبرنگار ربوده شده افغان در 'عملیات نجات'


بي بي سي :

یک خبرنگار افغان چهار روز پس از آنکه همراه با یک خبرنگار بریتانیایی، از سوی طالبان ربوده شده بود، کشته شده اما همکار بریتانیایی او آزاد شده است.
سلطان منادی، خبرنگار افغان، همراه با استیفن فرل، برای پوشش خبری حملات هوایی نیروهای آمریکایی به نفتکش ها در شمال افغانستان، به ولایت قندوز رفته بودند اما در راه بازگشت از قندوز، به دست افراد طالبان ربوده شدند.
خبر ربوده شدن این دو روزنامه نگار به دلیل حفظ امنیت آنان انتشار نیافت.
یک مقام افغان گفت که نیروهای خارجی و افغان برای رهایی این خبرنگاران، به محل نگهداری آنها یورش بردند و با افراد طالبان درگیر شدند.
استیفن فرل که برای نیویورک تایمز کار می کند، گفته است که همکار افغان او در جریان این عملیات هدف تیراندازی قرار گرفت و کشته شد.
آقای فرل - 46 ساله - کار خود را به عنوان خبرنگار نیویورک تایمز در بغداد در سال 2007 شروع کرد.
سلطان منادی، همکار افغان او نیز سابقه کاری با نیویورک تایمز و سایز خبرگزاری های داشته است. او در حال تکمیل ماستری خود در آلمان بود و در جریان تعطیلات خود، برای همکاری با نیویورک تایمز به افغانستان آمده بود.
'دیگر حرکت نکرد'
استیفن فرل، در گزارشی که در نیویورک تایمز منتشر شده، به شرح چگونگی کشته شدن سلطان منادی پرداخته است.
استیفن فرل، خبرنگار آزاد شده نیویورک تایمز
آقای فرل می گوید: "ما همه در یک اتاق بودیم، طالبان هر سو می دویدند، دقیقا عملیات آغاز شده بود. ما فکر کردیم که آنها ما را خواهند کشت و فکر کردیم بهتر است از اتاق بیرون شویم."
آقای فرل گفت که او و سلطان از اتاق بیرون شدند و همه جا صدای تیراندازی به گوش می رسید.
او گفت که منادی پیشتر از او دوید و صدا زد: "خبرنگار! خبرنگار!" اما هدف رگبار گلوله ها قرار گرفت. آقای فرل گفت که معلوم نیست این گلوله ها از سوی طالبان شلیک شد و یا نیروهایی که برای رهایی آنها آمده بودند.
آقای فرل گفت که پس از یکی دو دقیقه، صدای بریتانیایی ها را شنید که به او می گفتند، بیرون شود. او می گوید، زمانی که بیرون شد، سلطان را دید که روی زمین افتاده بود.
"او در همان جایی که افتاده بود، قرار داشت. من او را دیدم که در برابر چشمانم به زمین افتاد و دیگر حرکت نکرد. او مرده بود."
نه نیویورک تایمز و نه هم خانواده استیفن فرل، از برنامه ریزی برای عملیات رهایی آنها آگاهی نداشتند.
خبر ربودن این دو خبرنگار نیویورک تایمز، که روز شنبه این هفته اتفاق افتاد، در رسانه ها منتشر نشد. مسئولان نیویورک تایمز می گویند، آنها نگران جان خبرنگاران خود بودند و نمی خواستند با پخش این خبر در رسانه ها، امنیت آنها به خطر افتد.

۶.۱۵.۱۳۸۸

ربوده شدن خبرنگار نیویارک تایمز بعداز حملات هوایی درکندوز افغانستان

طالبان مسلح يک خبرنگار خارجى روزنامه امريکايى نيويارک تايمز را در ولسوالى چهاردره ولايت کندز ربوده اند.
انجينر محمد عمر والى کندز به تاريخ ١٤ سنبله به آژانس خبرى پژواک گفت که صبح امروز به اين خبرنگارو ترجمان افغانس اجازه رفتن به چهاردره را نداد و آنها خودسرانه رفته بودند.

وى افزود که اين خبرنگار خارجى را افراد مسلح يک قوماندان طالبان مسلح به نام ملا عبدالرحمن ظهر امروز در ولسوالى چهاردره را ربوده و به يک سمت نامعلوم برده اند.

والى کندز گفت که نيروهاى اردوى عمليات تصفيوى را در منطقه آغاز کرده و موتر خبرنگار ربوده شده را پيدا کرده اند.

به گفته وى، طالبان مسلح يک ترجمان افغان خبرنگار مذکور را نيز با خود برده اند.
خبرنگاران ياد شده به منظور کسب معلومات در مورد واقعه دو شب قبل در چهار دره به آنجا رفته بودند.
طالبان مسلح محلى مسؤليت ربودن خبر نگار مذکور را بدوش گرفته اند.
نيروهاى ناتو پريشب قبل بر دو عراده تانکر که از طرف طالبان مسلح در ولسوالى چهاردره اين ولايت ربوده بودند، بمبارد نمودند.

مسؤولين محلى کشته شدن ده ها غيرنظامى و طالبان مسلح را در اين رويداد تائيد ميکنند، اما باشنده گان منطقه ادعا دارند که در اين بمباردمان ١٥٠ غيرنظامى کشته شده اند.

۶.۱۴.۱۳۸۸

قربانيان حمله هوايي ناتو در قندوز ولايت شمالي افغانستان


اهالى ولسوالى چهاردرۀ ولايت کندز ادعا دارند که در بمباردمان ناتو، ١٥٠ تن از مردم محل کشته و ٢٠ تن مجروح شده اند.
بمباردمان دو شب قبل توسط طيارات ناتو بر تانکرهاى که گفته ميشود تيل طياره را انتقال ميداد، در قريه حاجى امان ولسوالى چهاردره که طالبان و مردم محل مصروف تخليۀ تيل بودند ؛ صورت گرفت.

اما خبرنگار آژانس خبرى پژواک که امروز از قريه هاى يعقوبى و مولوى نعيم ولسوالى چهاردره ديدن نموده، ميگويد که همۀ مردم به يکصدا ادعا دارند که طالبان مسلح در ساحه وجود نداشتند و تمام قربانيان را مردم عام تشکيل ميدهند.

خبرنگار پژواک قبل از ظهر امروز از مرکز ولسوالى چهاردره به طرف منطقۀ سرک بالا حرکت کرد، جايى که مردم آسيب پذير، از همين محل شروع ميشد.
حين عبور از محل، از خانه ها صداى گريه ، ناله و فغان زنان و اطفال در فضاء طنين انداز بود.
صداى يک زن به گوش ميرسيد که ميگفت: (( خدايا! چرا اين حالت بر سر ما آمده!))

خبرنگار پژواک ميگويد که از مرکز ولسوالى ، ده کيلو متر فاصله را پيمود و در مسير راه ديد که مردان و زنان جوقه جوقه در مساجد مى رفتند و مراسم فاتحه خوانى را بجا مى آوردند.
به قريۀ يعقوبى رسيد و در مراسم فاتحه خوانى در يک مسجد شرکت کرد و بعداً با شمارى از موسفيدان صحبت نمود.

عبدالرحيم يکتن از موسفيدان گفت که ٥٠ تن از مردم اين قريه به شمول ١٥ طفل در بمباردمان دو شب قبل ناتو کشته شده اند.
اين موسفيد که اشک مى ريخت، افزود که دو پسرش نيز شامل کشته شده گان اند.
وى اظهار داشت: (( فقر ما را به اين حالت رساند!))
نامبرده که دستانش سوخته بود، گفت که گوشت هاى پسرانش را از بين دود و آتش جمع نموده است .
عبدالرحيم با ذکر اينکه حين واقعه، هوش وحواسش را از دست داده بود؛ادعا کرد که هيچ طالب مسلح در منطقه وجود نداشت و تمام قربانيان مردم محل اند.

طبق اظهارات موصوف، طالبان مسلح دو شب قبل دو تانکر تيل را آوردند و گفتند که مردم آنرا بگيرند، سحرى بود و مردم به طرف تانکر ها شتافتند، همان بود که طياره بمبارد کرد و مردم را بخاک و خون کشانيد.

يک زن٥٠ ساله از همين قريه که صدايش از فرط چيغ و فرياد بخاطر کشته شدن عزيزانش، نشسته و در دهن دروازه ايستاده بود، با خود ميگفت: (( پسرانم چه شدند!))

زمانى که خبرنگار پژواک نزديک شد، زن گفت که سه پسر، شوهر و نواسه اش کشته شده اند.
مردم محل٥٠ قبر را در قريۀ يعقوبى نشان دادند که اجساد تازه دفن شده بود و به ادعاى مردم، همۀ آن، قربانيان بمباردمان بودند؛مردان و زنان و طفل بر سر قبرها دُعا ميکردند و برخى مردم ، سنگ را بر سر قبر ها نصب مينمودند.
بعداً خبرنگارآژانس خبرى پژواک به قريۀ مولوى نعيم رفت. جايى که به گفتۀ مردم محل، ٢٠ تن کشته شده اند.
حاجى نجم الدين يکتن از بزرگان قريه گفت که دو برادر زاده اش شامل کشته شده گان است.
او ادعا کرد که در اين واقعه، مواد کيمياوى استفاده شده بود.

به گفتۀ نامبرده، لباسهاى برادر زاده هايش سالم بود؛ اما بدن شان سوخته بود.

قرار ادعاى حاجى نجم الدين،سه نفر ديگرى که بعداً جان دادند، نخست سوخته بودند و اعصاب شانرا از دست داده بودند.

مردم محل ميگويند که در مجموع ١٥٠ تن از مردم عام کشته و ٢٠ تن مجروح شده اند. ٧٠ تن مربوط قريه هاى مولوى نعيم و يعقوبى و ٨٠ تن شامل سه قريۀ ديگر اند که مقبره هاى آنها به چشم ميخورد.

مردم در صحبت هاى شان از دولت و جامعۀ جهانى خواستند که قضيه را جداً پيگيرى نموده و عاملان آنرامجازات کنند.

آنها ميگويند که حاضر اند، هر مرجعى که مى آيد، آنها ثابت خواهند کرد که همۀ قربانيان مردم عام بودند.

اما انجنير محمد عمر والى کندز ميگويد که هيئت با صلاحيت از کابل وارد کندز شده و قضيه را تحت بررسى جدى قرار ميدهد تا معلوم شود که چه تعداد مردم عام کشته شده اند.
رئيس جمهور حامد کرزى نسبت به اين حادثه ابراز تاثر نموده و هيئتى را بخاطر بررسى آن تعين نموده است.
هيئت شامل نماينده گان وزارت داخله؛ امنيت ملى و ارگانهاى محلى است.

حامدکرزى گفته است، هرعملى که باعث کشته شدن مردم ملکى شود، غير قابل تحمل است و درعمليات نظامى نبايد به مردم مُلکى و بى دفاع تلفات و جراحات وارد شود.

اما امروز در مسير راه طالبان مسلح مشاهده ميشدند که موتر ها را تلاشى مينمودند ومردم محل معما گونه مى پرسيدند ، در صورتى که دولت در آنجا حاکميت ندارد، چطور مى تواند در مورد بمباردمان و تلفات مُلکى تحقيقات کند؟

والى کندز ، روز گذشته گفته بود که دراين رويداد ٩٥ تن کشته شده که ٤٥ تن آنها را طالبان مسلح به شمول ملاعبدالرحمان قوماندان محلى آنها تشکيل ميدهند .

اما مل پاسوال عبدالرزاق يعقوبى قوماندان امنيه کندز ميگويد که در اين حادثه ٥٦ طالب مسلح کشته و ١٣ تن ديگر زخمى شده اند.

نيروهاى آيساف نيز ميگويند که شورشيان را مورد حملۀ هوايى قرار داده و زمانى بمبارد نمودند که در محل ، افراد ملکى نبود.

اما آنها مى پذيرند که در مورد کشته شدن افراد ملکى اطلاع دريافت نموده و به همين منظور، تحقيقات ادامه دارد .

دفتر نماينده گى ملل متحد در کابل نيز از کشته شدن مردم عام در کندز اظهار تاسف نموده، خواهان بررسى جدى و دقيق حادثه شده است.

سفارت امريکا مقيم کابل هم طى نشر اعلاميۀ مطبوعاتى گفته است که منتظر نتيجۀ تحقيقات مشترک نيروهاى آيساف و حکومت افغانستان در مورد واقعه چهاردره که تلفات ملکى را نيز به بار آورده ؛ هستند.

طالبان مسلح نيز ادعا دارند که تمام کشته شده گان و مجروحين، مردم مُلکى بوده، نه افراد آنها...

آنها از سازمانهاى مدافع حقوق بشر ، ملل متحد و ساير نهاد ها خواسته اند که واقعه چهاردره را پيگيرى نموده و جلو تکرار آنرا بگيرند.

۶.۱۲.۱۳۸۸

بریدن گوش و بینی؛ جریمه رای دادن

شرکت در انتخابات بیست و نهم اسد/مرداد، سرنوشت شماری از افغان ها را با داستانهای تلخی گره زده است. لعل محمد با گوشها و بینی بریده در بیمارستان میوند یکی از آنها است.
لعل محمد، کشاورز فقیری از منطقه آشوب زده گیزاب، در جنوب افغانستان می گوید برای شرکت در انتخابات دو گوش و بینی اش را از دست داده است.
لعل محمد گفت با هیچ کسی دشمنی شخصی ندارد و اگر می دانست که شرکت در انتخابات تا این حد برایش گران تمام می شود، هرگز تصمیم به گرفتن کارت رای و شرکت در انتخابات نمی گرفت.
ژنرال مرتضی قل، فرمانده پلیس دایکندی، که مسئولیت تامین امنیت مراکز رای گیری را در گیزاب به دوش داشته است، گفت که افرادی که گوشها و بینی لعل محمد را بریده اند، وابسته به گروه طالبان هستند. به گفته او، این افراد ساکنان گیزاب هستند و از سوی طالبان مسلح شده اند. فرمانده پلیس دایکندی افزود که این افراد در گذشته هم روابط خوبی با لعل محمد نداشته اند.
دفتر کمیسیون انتخابات در شهر نیلی، مرکز ولایت دایکندی تایید کرد که بر اساس اطلاعاتی که به این دفتر رسیده، دلیل بریدن گوشها و بینی لعل محمد موجودیت کارت انتخابات در جیب او بوده است. به گفته یک مقام این کمیسیون در دایکندی، مجموعاً ۱۱ مرکز رای گیری در گیزاب فعال بوده است.
اما یک سخنگوی گروه طالبان دست داشتن افراد وابسته به این گروه در بریدن گوشها و بینی لعل محمد را رد کرده است.
این مرد سی و پنج ساله می گوید حدود ساعت هشت تا نه قبل از ظهر بیست و نهم اسد تصمیم گرفت که از محل کارش در روستای "گال پَخَل" به مرکز رای گیری در روستای "شیران" برود. اما این تصمیم نه تنها چهره بلکه سرنوشت او را عوض کرد.
لعل محمد که مردی بیسواد است، گفت او هنوز نمی دانست که به چه کسی رای بدهد، اما تصمیمش این بود که به یک "مسلمان" رای دهد. لعل محمد گفت در وسط راه سه مرد مسلح، که وضعیت ظاهری آنها نشان می داد که مربوط به گروه طالبان باشند، او را متوقف و بازرسی کردند. زمانی که کارت انتخابات را از جیب او بیرون آوردند، به ضرب و شتم او پرداختند.
لعل محمد، در حالی که به دشواری حرف می زد، گفت دو مرد مسلح دستان او را محکم گرفتند و فرد سوم با قنداق کلاشینکوف به سر او کوفت و او را بیهوش کرد. این رای دهنده افغان گفت زمانی که او به هوش آمد، متوجه گوشها و بینی بریده خود شد. به گفته او، در آن زمان از محل زخم ها به شدت خون جاری بود.
لعل محمد را مردان مسلح در همانجا رها کردند و ساعاتی بعد یک روستایی که از آن جا می گذشت، او را می شناسد و به روستای شیران، که خانه او در آنجا است، منتقل می کند.
لعل محمد تا شامگاه فردای آن روز، که روستاییان شیران او را با یک مرکب به نیلی، مرکز ولایت دایکندی منتقل کردند، اصلاً به هیچ گونه خدمات بهداشتی دسترسی نداشت پزشکان بیمارستان نیلی زخم های او را دارو زدند و با بانداژ بستند.
لعل محمد که به دلیل فقر شدید توان سفر به کابل را هم نداشت، از یک دوستش ۲۰ هزار افغانی (معادل ۴۰۰ دلار) را در مقابل ۲۰ هزار افغانی سود برای شش ماه می گیرد و با دو تن از اعضای خانواده اش به کابل می آید.
لعل محمد زمانی که به کابل رسید، به خانه یکی از اقوام خود رفت و دوستانش او را به کمیسیون سمع شکایات مجلس نمایندگان بردند و او شرح حال خود را برای اعضای این کمیسیون توضیح داد.
عبدالجبار شلگری، رئیس این کمیسیون به بی بی سی گفت او لعل محمد را به بیمارستان میوند برای درمان معرفی کرده و ضمناً از اداره امور ریاست جمهوری خواستار کمک دولت به این رای دهنده افغان شده است.
آقای شلگری گفت هنوز وعده کمک از این اداره دریافت نکرده، اما برای دریافت کمک به این مرد تلاش می کند و شخصاً موضوع را دنبال خواهد کرد. اما در عمل تا حال هیچ کس و هیچ نهادی به او کمک نکرده است.
دکتر امین الله همکار، پزشک و رئیس بخش جراحی پلاستیک بیمارستان میوند، که موظف به درمان او شده، به بی بی سی گفت لعل محمد پنج روز پس از حادثه ای که بر سر او آمده بود، به بیمارستان رسید. اگرچه وضعیت جسمی لعل محمد در کل خوب است، اما از لحاظ روحی در وضعیت مناسبی نیست.
آقای همکار که محل زخمهای لعل محمد را برای خبرنگاران باز کرد، گفت بریدگی بینی، لب و گوشهای او قابل درمان است. به گفته او، بینی، لب و گوش لعل محمد در دو مرحله جراحی ظرف دو ماه درمان خواهد شد و تقریباً به شکل اولیه اش برخواهد گشت.
حالا مشکل لعل محمد تنها درمان و بازیابی بینی و گوشهای بریده او نیست. لعل محمد می گوید دیگر او به دلیل تهدیدهای طالبان نمی تواند به روستای خود برگردد و کشاورزی اش را از سر گیرد. حتی اعضای خانواده و اقوامش که او را در کابل همراهی می کنند هم می گویند چند بار تهدیدهایی دریافت کرده اند. آنها می گویند تهدیدکنندگان گفته اند که چرا لعل محمد را به اداره های دولتی، رسانه ها و "کافران" معرفی می کنند.
اگر چه طالبان ادعاهای لعل محمد را رد کرده اند، اما آنها پیش از برگزاری انتخابات هشدار داده بودند که انگشت های دست کسانی که را در انتخابات رای بدهند خواهند برید. بر اساس گزارش ها، طالبان انگشت دو مرد را در ولایت جنوبی قندهار در روز انتخابات بریده اند.

گزارش : بي بي سي

۶.۰۹.۱۳۸۸

سیاست های شترمرغی UNHCR برابرآوارگان افغانستانی دریونان

قایق های بادی باسرنشین های ازحال رفته به ساحل میرسند دیگر آنها به بهشت حقوق بشررسیده اند، ایکاش اینطور می بود. اینجا قصاب خانه ی انسان است برای همه خارجی های مهاجر وبه خصوص افغانی
دو شنبه 31 اوت 2009, نويسنده:
بصیرآهنگ
مهاجرت تنها یک کلمه است، امااگربخواهی آنراشرح دهی دنیایی ازغم وتراژدی جلوی چشمانت سبزمیشود، شاید برای بعضی کسانی که ازاین شهد زهرآگین ننوشیده باشد معنی خاص نداشته باشد، زیرا واقعیت درد ازاین کلمه را وقتی میتوان لمس واحساس که خود این پدیده را به تجربه گرفته باشد. آنگاه است که دیگرهمه چیزرنگش را ازدست میدهدوشخص دیگرحتا جرئت وتوان گفتن ازآن را نخواهد داشت. مهاجرت دربعضی موارد حتاهویت انسان را میرباید وازاو یک کالایی میسازد قابل عرضه دربازار های بین المللی. کالایی که هویت خاصی هم ندارد وهرکسی میتواند به ساده ازآن استفاده ی سوء نماید. ولی تاثیرات مهاجرت بالای همه ی انسانها یکسان نیست، زیرا دراین دنیای کثیف وپرهیاهو، درهرجایی با انسان مهاجر وآواره به گونه های مختلف برخورد میشود؛ وقتی به عنوان یک خانه بدوش وپناهجووارد یک کشورشوی اول به اصلیت وکشورت نگاه میشود ومیبیند آیااگر مورد تحقیر، توهین وخشونت واقع شوی، آیاکسی است که به دادت برسد یانه؟ وای به حالت که بی کس باشی، دراین صورت دیگر تو حتا انسان شمرده نمیشوی، اگرهم شمرده شوی دسته دوم وسوم وبالاخره بی ارزش هستی. افغانستان شاید به لحاظ سی سال جنگ دوام دار آنهم به خاطرمنفعت بعضی کشورهای بزرگ جهان وبربادی همه نظامهای اجتماعی، اقتصادی وفرهنگی اولین کشورمهاجرخیزجهان باشد، اما تنها کشورمهاجرخیزنیست، هرکشوربه هرنحوی مهاجردارد حتا کشوربزرگ مثل امریکا، چون انسانها به دلایل مختلف مجبورمیشوند خانه وکاشانه اش را ترک گفته وبه دیار دیگری سکونت اختیارکند. مهاجرت را نمیشود انکارکرد ونمیشود جلوی آنرابست به همین دلیل کمشنری عالی سازمان ملل درامورپناهنده گان تشکیل شده است، واین ارگان تنها محل امن برای کسانی شمرده میشود که حتا درکشوردوم نیزامنیت وآزادی برایشان وجود نداشته باشد. وظیفه ی این ارگان اینست که دراسرع وقت برای کسانیکه مهاجروآواره اند، نظربه شرایط وقوانین بین المللی برای آنها جای بود وباش وزندگی را فراهم سازد، سرویس دهی این ارگان مانند نامش باید مستثنا ازهمه ی مسائل دینی، نژادی ومنطقوی باشد البته این شاید تنها روی کاغذ نوشته شده باشد چون برخورد این ارگان نسبت به مهاجرین افغانی بسیار فرق دارد.
مهاجرافغانی باآنکه باید روزها وهفته ها جلوی دفتر این سازمان باید منتظر بمانند تامگر دفترداری رحم کند وبه او فرصت درخواستش را تسلیم کند،که آنهم بدون جواب میماند وآبی ازآب تکان نمی خورد. مهاجر وپناهنده ی افغانی نظر به میثاق ها وتعهدات بین المللی ومهاجرت با درنظرگرفتن واوضاع کشورشان، همه واجد شرایط پناهندگی هستند وقویترین دلایل را نظربه درخواست شان دارند زیرا،این مردم سی سال است زهر تلخ آوارگی را مینوشند، تادنیا درامان باشد، مردم افغانستان قربانی سیاست های اقتصادی وکاپیتالیزم جهانی است، افغانستان به عنوان اولین لوکیشن قدرت نمایی بین المللی سی سال است لگد مال میشود، میسوزد و ویران میشود تاغرب وشرق احساس کامل امنیت اقتصادی واجتماعی داشته باشد.

مردم افغانستان فقط سرنوشتشان مردن است وفرقی نمیکند ازگرسنگی باشد، توسط تروریست وطالب باشد یا زیربمباردمان وامتحان سلاحهای مدرن اروپا، امریکا وغیره ویاهم برای پناه جستن درمرزها. شرایط حاکم درافغانستان این کشوررا به اولین کشورمهاجرخیزدردنیا تبدیل کرده وهمه روزه ده ها نفربه خاطرحفظ جانشان راهی کشورهای دیگرمیشوند وسعی میکنند زندگی برباد رفته ی شان را درخارج ازمرزهای وطن جستجو کنند. ایکاش خروج اززیربمباردمان وآتش جنگ پایان کارباشد. درقدم اول خارج شدن ازمرزهای افغانستان کار دشواریست، درقدم دوم همسایه افغانستان مانند ایران وپاکستان که فکرمیشود نظربه احترام همسایگی نخستین پناه برای این آواره گان باشند هرکدام به نحوی، تبدیل به جهنمی تمام عیار برای افغانی ها شده اند. این کشورها نظربه سیاست های ضد افغانی که دارند کوشش میکنند بافشار آوردن روی مهاجرین افغانی، ماهی دلخواه شانرا ازآب غلیظ شده درآنسوی مرزها به دست آورند.
درشرایط کنونی مهاجرافغان باید به محض رسیدن به ایران وپاکستان مخفیانه ازآنجا به سوی دیگرکشورها خارج شوند وگرنه به سرنوشت بسیار بدی مواجه خواهند شد. من ازاین منکرنیستم که روزگاری این دوکشوربه خاطر منافع وشرایطی ازبزرگترین میزبانان افغانستانی ها شمرده میشد ولی سال قبل شاهد بودیم خانواده های که ازایران درزمستان سال 2007 دیپورت گردیدند باچه وضعی به افغانستان رسیدند؛ ماشاهد بودیم که اطفال مهاجردربغل های مادران شان ازسرما یخ بستند وکسانی هم که زنده به هرات رسیده بودند تاآخرعمر باید معیوب وخانه نشین باشند. حال تنها امید آواره ی افغانستانی اروپا ست، جایی که فکرمیکنند باشعارهای آزادی، دموکراسی وحقوق بشر؛ شاید بهشتی باشد برای انسانهای بی پناه، ودروازه این بهشت هم کشوریست بنام یونان، باتاریخ وپیشینه بسیار طولانی وپهناور، روزگاری مهد تمدن وفلسفه برای بشریت وشاید هم ازاولین کشورهایی که دموکراسی وعدالت را به جهانیان عرضه داشته است. مهاجرافغانی باگذشتاندن مسیری نزدیک به هفت هزارکیلومتروپشت سرگذاشتن هزاران خطروتهدید درمرزهای ایران وترکیه، بالاخره زنده گی شانرا کف دست گذاشته ازتنگه ازمیرترکیه اولین مسافرت خطرناک دریایی شانرا بسوی جزیره ی Mitilene آغازسفرهیجانیست ازشوق زیرا فکرمیکنند درآن طرف ساحل اروپاخواهد بود. اروپایی که اگربه تبلیغات هایش نگاه شود ازنظرهرآسیایی بهشت جلوه خواهد کرد. قایق های بادی باسرنشین های ازحال رفته به ساحل میرسند دیگر آنها به بهشت حقوق بشررسیده اند، ایکاش اینطور می بود. اینجا قصاب خانه ی انسان است برای همه خارجی های مهاجر وبه خصوص افغانی.
امروزجوانی را دیدم که به تازگی ازشهرمیتیلینی برگشته بود او رضا احمدی نام دارد وچندین سال است به خاطرگذشتن ازیونان گروگان مانده است. ازرضااحمدی پرسیدم وضعیت آنجا چگونه بود؟ او میگوید من برای شرکت دریک سیمینار که ازطرف بعضی موسسات خیریه اروپایی درمورد وضعیت فاجعه آمیزمهاجرین دربندر میتلینی برگزار شده بود به آنجارفته بودم. وضعیت برایم خیلی تکان دهنده بود من با یک گروپ ازمحققین حقوق بشربه کمپهای سربسته ی آنجا نیزرفتم واقعن وحشت آوربود، برخورد پلیس بندر کاملا وحشیانه است وکسانی که درکمپ بودند کاملا روانی هستند، آثار خشونت دربدن آنها طوریست که گویی اسرای جنگی هستند وشاید اسیران جنگی نیزآنگونه نباشند. سالون های سربسته که یک دستشویی دروسط دارند آنهم کاملا درفضای باز، اول کسی جرئت رفتن به دست شویی ندارد، چون همه دور وبرش اورا میبینند دوما تعفن به اندازه شدید است که پیش ازرفتن به آنجا انسان خفه میشود. حدود 160 نفرافغانی دریکی ازاین صالون نگهداری میشوند که اگربه وضعیت آنها رسیده گی نشوند فاجعه بارخواهد بود زیرا اکثرآنها کودکان زیرسن 18 سال هستند، ازحقوق بشروقوانین بین المللی هم خبری نیست همه ی دنیا ازاین وضعیت باخبرهستند ولی متاسفانه هیچ کسی اقدامی نمیکند.
سیاست UNHCR نیزدرقبال مهاجرین کاملا شترمرغی می باشد. وقتی به دفترآنها مراجعه کنی برایت آدرس های مختلف را میدهد که گویا بامراجعه به آنجا ها مشکل حل خواهد. درماه فبروری سال جاری باگروهی ازوکلا، خبرنگاران وداکتران بدون مرزبه شهرپاترا رفته بودم ودرآنجا با حدود سی وپنج نفرازپناهنده گان افغانی که ازبندرهای مختلف ایتالیا دیپورت شده بود مصاحبه وکیس های آنان را بایک شکایت نامه ی رسمی به بخش حقوق بشراتحادیه اروپا فرستادیم که خوشبختانه مورد قبول واقع شد ولی تاحال به دلیل بروکراسی زیادی که دراین اتحادیه وجود دارد برای جابجایی آنها تصمیم گرفته نشده است. آنها بلافاصله ازقبولی این شکایت نامه وکیسها برای این تعداد برگه های موقتی را صادرنمودند که درآن وبرگه به پولیس یونان دستورداده شده که به این اشخاص کاری نداشته باشند. امروزخواستم این افراد را ببینم ولی متاسفانه شنیدم عده زیادی ازآنها باداشتن همین برگه ها مستقیمن به افغانستان رد مرز شده اند وعده ی هم به جرم داشتن همین برگه به زندان هستند. به فکرافتادم که وقتی دولت یونان حتا قوانین اتحادیه اروپا را قبول نداشته باشد دیگرچی ارگانی میتواند ازاین دولت بازپرسی نماید. زیرا اگرپلیس یونان واقعن بی سواد باشد حد اقل لوگوی اتحادیه اروپا را میشناسد ودیگراینکه روی هرکدام این برگه آدرس امیل، شماره تلفن وفاکس این اتحادیه نیزدرج شده است تا پلیس درصورت که به آن برگه ها شک کند میتواند بامسئولین این اتحادیه مستقیمن درتماس شوند، مشکل اینجاست که یونان حتا قوانین اتحادیه اروپا را به رسمیت نشناخته وبه آن تن نمیدهد. به همین خاطر باخانم Alessandra Ballerini وکیل این افراد دراتحادیه اروپا درتماس شدم او نیزبرایم همه ی این قانون شکنی های یونان را تصدیق میکند وادعا دارد که دوماه قبل زمانی که گمان میرفت این سی وپنج نفرازطرف پلیس یونان رد مرزشوند ازدفتر UNHCR درآتن تقاضای کمک اضطراری نموده ولیست همه ی آنهارا به این دفتر ارسال داشته است ولی متاسفانه این ارگان بین المللی نیزوقتی بامراجعه این افراد هیچ همکاری باآنها ننموده وبه این افراد گفته است که ازمسئله ی ریکورس کیس آنها به اتحادیه اروپا خبرندارند وهمچنان درمورد اصلیت این برگه ها شک دارند. دراین صورت هیچ کاری نمیشود کرد.
دراخیرباید گفت که تنها پلیس یونان درمورد وضعیت فجیع افغانی ها دریونان مقصرنیست بلکه کمشنری عالی سازمان ملل متحد دراین کشور نیزبا سیاست های شترمرغی اش به مشکلات آنها افزوده است. زیرا تمام موسسات وسازمانهای خیریه بادیدن این وضعیت فجیع گزارش مفصلی را به این سازمان فرستاده وازآنها درمورد این مهاجرین تقاضای کمک نموده اند ، کمشنری عالی سازمان ملل درامورپناهنده گان هیچ مسئولیتی احساس نمیکنند وهیچ درکی ندارد. کارآنها درمدت یک سال فقط دادن یک گزارش سالانه به مرکز است که آنرا نیزازبعضی رسانه ها جمع آوری مینمایند. من ازهمه ی انسانهای آزاده دراروپا ومخصوصا ازهموطنانم درکشورهای مختلف اروپایی میخواهم باتجمع درمقابل نمایند ه گی های سازمان ملل ازاین برخورد نماینده گی این سازمان دریونان جدا انتقاد نموده وازریاست این سازمان بخواهند دراین مورد اقدامات جدی نمایند.

حمله وحشيانه پوليس يونان و گرو فاشيستي نازيسكين به آوارگان افغان

چند روزیست به شهرآتن کشوریونان آمده ام ومیخواهم ازوضعیت بد مهاجرین افغانی گزارشی را تهیه نمایم . ولی وضعیت طوریست که حتا نمیتوانم با احساس امنیت کامل ازخانه خارج شوم. روز اول که اینجا رسیدم یک خبرنگار آمریکایی که میخواست با آوارگان افغانی درپارکی بنام (ATHIKI) درمرکزشهرآتن مصاحبه کند، توسط پلیس لت وکوب گردیده وهمه وسایل خبرنگاری اش شکستانده شد. اودرحالی ازسروصورتش خون میبارید بادست های بسته به بازداشتگاه انتقال داده شد. ازاینرو بعدازآن حادثه هیچگاهی جرئت پیدانکرده بودم ازمحل بود و باشم خارج شوم، چون همه ی دوستانم به من توصیه میکردند مبادا درخیابانها کمره ات را بیرون بیاوری زیرا پس آن ممکن است سرت وکارت به زندان بکشد. بااین حال بازهم به خاطراداکردن مسئولیتم به عنوان یک خبرنگارتلاش کردم ازوضعیت بیشتر باخبرشوم تااگربتوانم حداقل سازمانهای حقوق بشری ورسانه ها را درجریان قرار دهم. آتن دراین روزها کاملا به یک شهرجنگی میماند ومن واقعن فکرمیکنم درمیان این آتش گیرمانده ام، آتشی که فقط افغانی میسوزاند وهیچکسی نیست بپرسد که این آوارگان چی گناهی کرده اند تا درهرکوچه وپس کوچه توسط قصابان فاشیست یونان شکارمیشوند.
پس ازتلاش زیاد امروز توانستم بامسئولین موسسه فرهنگی نور، تنها ارگان افغانی وحامی مهاجرین درشهرآتن تماس برقرار نموده وهمراه آنها کمی درشهر گردش نمایم. قبلا فقط شنیده بودم که مغازه داران افغانی ازطرف فاشیست ها همه روزه تهدید میشوند ولی پلیس اصلن به داد آنها نمیرسد. برای کشف این ادعا اول به یکی ازانترنیت کلب های افغانی رفتم که توسط سیدعباس اداره میشود. به محض رسیدن درآنجا درحالیکه مشغول مصاحبه باسید عباس بودم که گروپ(NAZISKIN) یعنی فاشیست های یونان سررسید.
این گروپ قصاب چندیست که باهمکاری پلیس شهری یونان برای اذیت وآزار آوارگان افغانی تشکیل گردیده وهمه روزه درگوشه وکنار شهر دنبال مهاجرین بی سروپناه افغانی هستند که اکثرا درپارکها وخیابانهای یونان سرگردانند. آنها با یونیفورم خاص سیاه رنگ هرکدام کلاه ضد ضرب وهرکدام باطومی هم به دست دارند. درموارد خاص ازبرچه های کوماندویی نیزاستفاده میکنند که ادعا میشود ازطرف پلیس دراختیار آنها گذاشته شده است. درمیان این گروپ حتا جوانان زیرسن 18 سال نیز به چشم میخورد. همچنان هرکدام ازاین گروپ ها توسط یک یا دومامور مخفی پلیس نیز همراهی میشوند. آنها به محض رسیدن بدون چون وچرایی وارد مغازه گردیدند تا آنجا را آتش بزنند. ما کوشش کردیم ساکت باشیم تاصاحب مغازه به پاسگاه پلیس که دربیست متری آنجا قرار داشت زنگ بزند. خوشبختانه پلیس به زودی به محل رسید ولی فقط با رویه ی خوش به آنها گفت که این مرد ازجمله ی کسانی نیست که شما دنبالش هستید زیرا صاحب این مغازه جواز کار را دارد لذا شما لطفن باوی کاری نداشته باشید. پس ازآن فاشیست های خشمگین آنجا را بادادن فحش ودشنام به افغانستان وافغانی هاترک گفتند وما نیزشانس فرار را پیدا کردیم. مانده بودم چگونه خودرا به محل بودوباشم برسانم زیرا درهمه ی خیابان مثل صحنه ی جنگ میماند وگروپهای مختلف ازفاشیست ها مشغول شکار افغانی بودند؛ آنها به محض دیدن کسی که گمان میرفت افغانی باشد وحشیانه حمله میکردند. من نیزخیلی نگران بودم زیرا باوجود داشتن همه مدارک خبرنگاری وپاسپورتم چهره ی افغانی ام را نمیتوانستم بپوشانم، خوب شد حاجی پاترا به دادم رسید، کسی مدت شش سال است دراین کشورآواره می باشد وزمانی تنها یاورمهاجرین افغانی دربندر پاترا بود وکمپ خودساخته ی افغانی ها را درآنجا باکمال متانت رهبری میکرد. ولی ماه قبل زمانی که کمپ پاترا توسط پلیس یونان تخریب وبه آتش کشیده شد به آتن فرار کرد ودراینجا به زودی توانست مسئولیت روابط عمومی تنها موسسه خیریه ومدافع مهاجرین افغانی را که هما نا موسسه فرهنگی نور می باشد به عهده بگیرد. او حالا به شکل بسیار فعال بامهاجرین دراین شهرکمک میکند.

حاجی من وهمکارم را ازپس کوچه های آتن توسط تاکسی به محل بودو باشم همراهی کرد ولی ایکاش همانجا میماندم زیرا به محض رسیدن به خانه، یکی ازمهاجرین برای حاجی پاترا تلفن کرد وگفت فاشیست ها درپارک ATHIKI جایی که صدها مهاجرافغانی درآنجا باوضعیت بسیار فجیعی شب وروزش را میگذرانند واکثریت این گروه آواره وپارک نشین را خانواده ها تشکیل میدهند، حمله کرده وچهار نفرجوان را درجلوی خانواده ها واطفال با ساتور وبرچه به شدت زخمی ساخته اند، او همچنان گفت یکی ازاین زخمی ها که نزدیک به 18 سال سن دارد درحالت کما بسرمیبرد چون بدنش توسط برچه سوراخ سوراخ گردیده است.
دیگرمن واقعن امنیت شخصی ام را فراموش کردم وبلافاصله باهمکاری حسن شکوری مسئول وحاجی پاترا مسئولین موسسه ی نور خودرا به پارک رساندم. پارک کاملا توسط نیروهای امنیتی محاصره شده بود وبه هیچکسی اجازه ورود حتا به نزدیکی آنجا داده نمیشد هرچه تلاش کردم بانشان دادن همه ی مدارکم نتوانستم حداقل به پارک نزدیک شوم، پس ازآن که زخمی ها به داخل آمبولانس گذاشته شد راهی بیمارستان شدیم ولی درشهرهمچنان جستجوی کوچه به کوچه ی افغانی ها توسط گروپهای فاشیستی NAZISKIN جریان داشت.
به شفاخانه EVANGLISMOS رفتم جایی که زخمی ها درآنجا انتقال داده شده بود رفتم ولی متاسفانه درآنجا نیزازطرف پلیس برایم اجازه ورود داده نشد. حالا شکارآواره گان افغانی همچنان درهمه پس کوچه های آتن ادامه دارد وگمان میرود هرلحظه زخمی ها ویاهم کشته هایی هم به دنبال داشته باشد زیرا هیچ محلی نیست که این آواره گان خودرا مخفی سازند ازسوی دیگر پلیس نیز بادیدن وشنیدن همه ی این واقعیت ها هیچگونه واکنشی ازخود نشان نمیدهد. گرچند من باتعداد زیادی ازشهروندان یونانی، وکلای مدافع ، بعضی سازمانهای خیریه وداکتران بدون مرز دربندرپاترا میشناسم درتماس شده ام ولی تاهنوز کدام همکاری جدی ازطرف آنها صورت نگرفته است. ازهمه بیشتر من نگران زن ها وکودکان هستم زیرا آنها درحالی که هیچ راهی فرار ندارند.
تقاضای کمک :
همه این ها واقعیت هایست که من تنهادر یک روز دیدم وشنیدم، واقعات وتراژدی های که اصلن گمان نمیرود درشهرمانند آتن آنهم دراروپا اتفاق بیفتد. انسان ستیزی ونقض آشکار حقوق بشر. این یک واقعیت تلخیست که مردم افغانستان کسی را ندارند تامدافع آنها باشد، شاید هم افغانی ها تنها برای زجرکشیدن ومردن آفریده شده باشد وآنهم فرقی ندارد که زیرساتوروبرچه ی طالب درداخل خانه های شان باشندویاهم درزیربمباردمانهای نیروهای غربی یا درمرزهای ایران وترکیه، بازداشتگاه های مافیایی کردویاهم درزیربرچه وباطوم پلیس ویا فاشیست های کشوریونان. ولی بازهم ازبس حقوق بشر حقوق بشر، عدالت وآزادی شنیدم میخواهم یکبار دیگربادرخواست کمک ازهمه ی کسانی که این ساز و نی را مینوازند امتحان کنم که حقیقت این قلومبه گویی ها چیست، تبلیغات است ؟ فریب است ویاهم واقعیت دارد. لذا ازهمه ی خبرنگاران محترم، روزنامه ها، وب سایت های خبری افغانی وبویژه ازوبسایت کابل پرس خواهشمندم بامن دوستانه همکاری نموده تاباهم بتوانیم صدای این مظلومان را انعکاس داده ومسئولیت انسانی وخبرنگاری مانرا درقبال وظیفه ی خویش ادانماییم .

دوستان وهمکاران عزیزگرچند من دراین صحنه ی داغ وحشت تنها مانده ام وهیچگونه امنیت ندارم ولی هیچگاهی خودم را تنها احساس نمیکنم زیرامطمئن هستم شما نیزبامن همگام خواهید بود. باید گفت که این اولین بارنیست که مهاجرین افغانی دریونان مورد خشونت قرار میگیرند بلکه روزانه درنقطه ازکشوریونان ، مهاجرین افغانی باوضعیت مشابه دست وپنجه نرم میکنند. برای همه آشکار است که بندر پاترا یونان درمدت هشت سال قتله گاه مهاجر افغانی بود ولی هیچکسی صدای مظلومانه ی آنها را نشنید ، درمت هشت سال فقط یک بار یک هیئت ازسازمان حقوق بشر ازپاترا دیدن کرد وآنهم بعد ازدیدن همه چیز فقط سکوت اختیار کرد.
ازوضعیت پاترا وخشونتهای پلیس یونان هزاران خبرنگارمستند تهیه کرده وبه نشر رسیده است که چشم هیچکسی آنرا ندید، اگر بازهم به این مستند ها کسی اکتفا نمیکند وآنرا تبلیغات رسانه ی میخوانند یکبار بیایید وازقبرستان افغانی ها دراین شهر دیدن کنید چون مهاجرین روی هرلوحه سنگ قبر دوستانش به زبان وفارسی ویونانی علت مرگ آنها را نوشته اند. یکبار بیایید درزیر پلچک های شهرآتن ببینید خشونتهای وشکنجه ها ی پلیس های وحشی یونان چند جوان را دیوانه ساخته است بیایید ازنزدیک ببینید. ازمعاون محترم سفارت افغانستان دربروکسل ، آقای شجن که چندین بار ازشهرهای مختلف یونان دیدن کرده است بپرسید چرا تاحال کدام اقدامی دراین زمینه نکرده اند؟ وآیا این همه افغانی ستیزی یونان را با بادارانش درکابل درمیان گذاشته است؟ من خودم شخصا یک مستند ویدیویی را درماه فبروری همین سال ازوضعیت مهاجرین افغانی درشهر پاترا تهیه کردم وگزارشهای را هم نوشتم که علاوه ازنشردروبسایت کابل پرس ازچندین رسانه خارجی وداخلی ازجمله ازوبسایت ورادیوآلمان به همکاری محترم نادیه فضل پخش گردید ولی هیچ گوشی آنرا نشنید. من بعداز آنکه دیدم ازافغانستان هیچ صدایی بالا نشد همه گزارشاتم را ضمیمه یک شکایت نامه با همکاری دوستان ایتالیایی ام مستقیمن به اتحادیه اروپا فرستادم ولی بازهم متاسفانه هیچ دردی را دوا نکرد. این وضعیت روز به روز بهای سنگین تری پیدا میکند همین چند روز پیش یک مهاجر افغانی درزیر لت وکوب پلیس یونان دربندر کمونیزیا جان داد. بیایید ازچند موسسه خیریه ی یونانی وازوکلای مدافع یونانی که با عده ازاین آوارگان فلک زده درارتباط هستند بپرسید که روزانه چند مورد خشونت قتل وزندانی شدن بی مورد افغانی را ثبت کرده اند. بازهم ازهمه درد آورد تر اینکه دراوایل ماه جون دوقایق حامل مهاجرین افغانی درحالی که به بندر میتلینی نزدیک میشد هدف تیراندازی گارد ساحلی یونان قرار گرفت وبه غیرناخدای ترک ویک کودک افغانی که درشهر کویته پاکستان بزرگ شده است همگی درآب غرق گردیده ودرشکم ماهی ها رفتند.آنهایی که درکابل مهرحکومت افغانستان را برسینه میکوبند ویاهم پارلمان سالار هستند دراین روزها همه درنبرد گرفتن پست ریاست جمهوری هستند تامبادا کاروان هروئیین وتریاک شان مورد تهدید قرار گیرند عده ی هم قانون های جیب بری ودربند کشیدن زنان را صادرمیکنند. مردم عادی هم ازاین واقعیت های تلخ خبرندارند تانگذارند فرزندان شان قربانی فرار به اروپا شوند. پس کیست که بااین فلک زده ها یاور باشد؟ دراین جا همه مسئولیت دارند، حد اقل من ازمیتوانم ازهمه هموطنانم که درکشورهای استرالیا، کانادا ودیگرکشورهای اروپایی هستند تقاضایی کمک کنم بیایید همه باهم این اعضای فامیل مشترک مانرا نجات دهیم.