۶.۱۴.۱۳۸۸

قربانيان حمله هوايي ناتو در قندوز ولايت شمالي افغانستان


اهالى ولسوالى چهاردرۀ ولايت کندز ادعا دارند که در بمباردمان ناتو، ١٥٠ تن از مردم محل کشته و ٢٠ تن مجروح شده اند.
بمباردمان دو شب قبل توسط طيارات ناتو بر تانکرهاى که گفته ميشود تيل طياره را انتقال ميداد، در قريه حاجى امان ولسوالى چهاردره که طالبان و مردم محل مصروف تخليۀ تيل بودند ؛ صورت گرفت.

اما خبرنگار آژانس خبرى پژواک که امروز از قريه هاى يعقوبى و مولوى نعيم ولسوالى چهاردره ديدن نموده، ميگويد که همۀ مردم به يکصدا ادعا دارند که طالبان مسلح در ساحه وجود نداشتند و تمام قربانيان را مردم عام تشکيل ميدهند.

خبرنگار پژواک قبل از ظهر امروز از مرکز ولسوالى چهاردره به طرف منطقۀ سرک بالا حرکت کرد، جايى که مردم آسيب پذير، از همين محل شروع ميشد.
حين عبور از محل، از خانه ها صداى گريه ، ناله و فغان زنان و اطفال در فضاء طنين انداز بود.
صداى يک زن به گوش ميرسيد که ميگفت: (( خدايا! چرا اين حالت بر سر ما آمده!))

خبرنگار پژواک ميگويد که از مرکز ولسوالى ، ده کيلو متر فاصله را پيمود و در مسير راه ديد که مردان و زنان جوقه جوقه در مساجد مى رفتند و مراسم فاتحه خوانى را بجا مى آوردند.
به قريۀ يعقوبى رسيد و در مراسم فاتحه خوانى در يک مسجد شرکت کرد و بعداً با شمارى از موسفيدان صحبت نمود.

عبدالرحيم يکتن از موسفيدان گفت که ٥٠ تن از مردم اين قريه به شمول ١٥ طفل در بمباردمان دو شب قبل ناتو کشته شده اند.
اين موسفيد که اشک مى ريخت، افزود که دو پسرش نيز شامل کشته شده گان اند.
وى اظهار داشت: (( فقر ما را به اين حالت رساند!))
نامبرده که دستانش سوخته بود، گفت که گوشت هاى پسرانش را از بين دود و آتش جمع نموده است .
عبدالرحيم با ذکر اينکه حين واقعه، هوش وحواسش را از دست داده بود؛ادعا کرد که هيچ طالب مسلح در منطقه وجود نداشت و تمام قربانيان مردم محل اند.

طبق اظهارات موصوف، طالبان مسلح دو شب قبل دو تانکر تيل را آوردند و گفتند که مردم آنرا بگيرند، سحرى بود و مردم به طرف تانکر ها شتافتند، همان بود که طياره بمبارد کرد و مردم را بخاک و خون کشانيد.

يک زن٥٠ ساله از همين قريه که صدايش از فرط چيغ و فرياد بخاطر کشته شدن عزيزانش، نشسته و در دهن دروازه ايستاده بود، با خود ميگفت: (( پسرانم چه شدند!))

زمانى که خبرنگار پژواک نزديک شد، زن گفت که سه پسر، شوهر و نواسه اش کشته شده اند.
مردم محل٥٠ قبر را در قريۀ يعقوبى نشان دادند که اجساد تازه دفن شده بود و به ادعاى مردم، همۀ آن، قربانيان بمباردمان بودند؛مردان و زنان و طفل بر سر قبرها دُعا ميکردند و برخى مردم ، سنگ را بر سر قبر ها نصب مينمودند.
بعداً خبرنگارآژانس خبرى پژواک به قريۀ مولوى نعيم رفت. جايى که به گفتۀ مردم محل، ٢٠ تن کشته شده اند.
حاجى نجم الدين يکتن از بزرگان قريه گفت که دو برادر زاده اش شامل کشته شده گان است.
او ادعا کرد که در اين واقعه، مواد کيمياوى استفاده شده بود.

به گفتۀ نامبرده، لباسهاى برادر زاده هايش سالم بود؛ اما بدن شان سوخته بود.

قرار ادعاى حاجى نجم الدين،سه نفر ديگرى که بعداً جان دادند، نخست سوخته بودند و اعصاب شانرا از دست داده بودند.

مردم محل ميگويند که در مجموع ١٥٠ تن از مردم عام کشته و ٢٠ تن مجروح شده اند. ٧٠ تن مربوط قريه هاى مولوى نعيم و يعقوبى و ٨٠ تن شامل سه قريۀ ديگر اند که مقبره هاى آنها به چشم ميخورد.

مردم در صحبت هاى شان از دولت و جامعۀ جهانى خواستند که قضيه را جداً پيگيرى نموده و عاملان آنرامجازات کنند.

آنها ميگويند که حاضر اند، هر مرجعى که مى آيد، آنها ثابت خواهند کرد که همۀ قربانيان مردم عام بودند.

اما انجنير محمد عمر والى کندز ميگويد که هيئت با صلاحيت از کابل وارد کندز شده و قضيه را تحت بررسى جدى قرار ميدهد تا معلوم شود که چه تعداد مردم عام کشته شده اند.
رئيس جمهور حامد کرزى نسبت به اين حادثه ابراز تاثر نموده و هيئتى را بخاطر بررسى آن تعين نموده است.
هيئت شامل نماينده گان وزارت داخله؛ امنيت ملى و ارگانهاى محلى است.

حامدکرزى گفته است، هرعملى که باعث کشته شدن مردم ملکى شود، غير قابل تحمل است و درعمليات نظامى نبايد به مردم مُلکى و بى دفاع تلفات و جراحات وارد شود.

اما امروز در مسير راه طالبان مسلح مشاهده ميشدند که موتر ها را تلاشى مينمودند ومردم محل معما گونه مى پرسيدند ، در صورتى که دولت در آنجا حاکميت ندارد، چطور مى تواند در مورد بمباردمان و تلفات مُلکى تحقيقات کند؟

والى کندز ، روز گذشته گفته بود که دراين رويداد ٩٥ تن کشته شده که ٤٥ تن آنها را طالبان مسلح به شمول ملاعبدالرحمان قوماندان محلى آنها تشکيل ميدهند .

اما مل پاسوال عبدالرزاق يعقوبى قوماندان امنيه کندز ميگويد که در اين حادثه ٥٦ طالب مسلح کشته و ١٣ تن ديگر زخمى شده اند.

نيروهاى آيساف نيز ميگويند که شورشيان را مورد حملۀ هوايى قرار داده و زمانى بمبارد نمودند که در محل ، افراد ملکى نبود.

اما آنها مى پذيرند که در مورد کشته شدن افراد ملکى اطلاع دريافت نموده و به همين منظور، تحقيقات ادامه دارد .

دفتر نماينده گى ملل متحد در کابل نيز از کشته شدن مردم عام در کندز اظهار تاسف نموده، خواهان بررسى جدى و دقيق حادثه شده است.

سفارت امريکا مقيم کابل هم طى نشر اعلاميۀ مطبوعاتى گفته است که منتظر نتيجۀ تحقيقات مشترک نيروهاى آيساف و حکومت افغانستان در مورد واقعه چهاردره که تلفات ملکى را نيز به بار آورده ؛ هستند.

طالبان مسلح نيز ادعا دارند که تمام کشته شده گان و مجروحين، مردم مُلکى بوده، نه افراد آنها...

آنها از سازمانهاى مدافع حقوق بشر ، ملل متحد و ساير نهاد ها خواسته اند که واقعه چهاردره را پيگيرى نموده و جلو تکرار آنرا بگيرند.

۶.۱۲.۱۳۸۸

بریدن گوش و بینی؛ جریمه رای دادن

شرکت در انتخابات بیست و نهم اسد/مرداد، سرنوشت شماری از افغان ها را با داستانهای تلخی گره زده است. لعل محمد با گوشها و بینی بریده در بیمارستان میوند یکی از آنها است.
لعل محمد، کشاورز فقیری از منطقه آشوب زده گیزاب، در جنوب افغانستان می گوید برای شرکت در انتخابات دو گوش و بینی اش را از دست داده است.
لعل محمد گفت با هیچ کسی دشمنی شخصی ندارد و اگر می دانست که شرکت در انتخابات تا این حد برایش گران تمام می شود، هرگز تصمیم به گرفتن کارت رای و شرکت در انتخابات نمی گرفت.
ژنرال مرتضی قل، فرمانده پلیس دایکندی، که مسئولیت تامین امنیت مراکز رای گیری را در گیزاب به دوش داشته است، گفت که افرادی که گوشها و بینی لعل محمد را بریده اند، وابسته به گروه طالبان هستند. به گفته او، این افراد ساکنان گیزاب هستند و از سوی طالبان مسلح شده اند. فرمانده پلیس دایکندی افزود که این افراد در گذشته هم روابط خوبی با لعل محمد نداشته اند.
دفتر کمیسیون انتخابات در شهر نیلی، مرکز ولایت دایکندی تایید کرد که بر اساس اطلاعاتی که به این دفتر رسیده، دلیل بریدن گوشها و بینی لعل محمد موجودیت کارت انتخابات در جیب او بوده است. به گفته یک مقام این کمیسیون در دایکندی، مجموعاً ۱۱ مرکز رای گیری در گیزاب فعال بوده است.
اما یک سخنگوی گروه طالبان دست داشتن افراد وابسته به این گروه در بریدن گوشها و بینی لعل محمد را رد کرده است.
این مرد سی و پنج ساله می گوید حدود ساعت هشت تا نه قبل از ظهر بیست و نهم اسد تصمیم گرفت که از محل کارش در روستای "گال پَخَل" به مرکز رای گیری در روستای "شیران" برود. اما این تصمیم نه تنها چهره بلکه سرنوشت او را عوض کرد.
لعل محمد که مردی بیسواد است، گفت او هنوز نمی دانست که به چه کسی رای بدهد، اما تصمیمش این بود که به یک "مسلمان" رای دهد. لعل محمد گفت در وسط راه سه مرد مسلح، که وضعیت ظاهری آنها نشان می داد که مربوط به گروه طالبان باشند، او را متوقف و بازرسی کردند. زمانی که کارت انتخابات را از جیب او بیرون آوردند، به ضرب و شتم او پرداختند.
لعل محمد، در حالی که به دشواری حرف می زد، گفت دو مرد مسلح دستان او را محکم گرفتند و فرد سوم با قنداق کلاشینکوف به سر او کوفت و او را بیهوش کرد. این رای دهنده افغان گفت زمانی که او به هوش آمد، متوجه گوشها و بینی بریده خود شد. به گفته او، در آن زمان از محل زخم ها به شدت خون جاری بود.
لعل محمد را مردان مسلح در همانجا رها کردند و ساعاتی بعد یک روستایی که از آن جا می گذشت، او را می شناسد و به روستای شیران، که خانه او در آنجا است، منتقل می کند.
لعل محمد تا شامگاه فردای آن روز، که روستاییان شیران او را با یک مرکب به نیلی، مرکز ولایت دایکندی منتقل کردند، اصلاً به هیچ گونه خدمات بهداشتی دسترسی نداشت پزشکان بیمارستان نیلی زخم های او را دارو زدند و با بانداژ بستند.
لعل محمد که به دلیل فقر شدید توان سفر به کابل را هم نداشت، از یک دوستش ۲۰ هزار افغانی (معادل ۴۰۰ دلار) را در مقابل ۲۰ هزار افغانی سود برای شش ماه می گیرد و با دو تن از اعضای خانواده اش به کابل می آید.
لعل محمد زمانی که به کابل رسید، به خانه یکی از اقوام خود رفت و دوستانش او را به کمیسیون سمع شکایات مجلس نمایندگان بردند و او شرح حال خود را برای اعضای این کمیسیون توضیح داد.
عبدالجبار شلگری، رئیس این کمیسیون به بی بی سی گفت او لعل محمد را به بیمارستان میوند برای درمان معرفی کرده و ضمناً از اداره امور ریاست جمهوری خواستار کمک دولت به این رای دهنده افغان شده است.
آقای شلگری گفت هنوز وعده کمک از این اداره دریافت نکرده، اما برای دریافت کمک به این مرد تلاش می کند و شخصاً موضوع را دنبال خواهد کرد. اما در عمل تا حال هیچ کس و هیچ نهادی به او کمک نکرده است.
دکتر امین الله همکار، پزشک و رئیس بخش جراحی پلاستیک بیمارستان میوند، که موظف به درمان او شده، به بی بی سی گفت لعل محمد پنج روز پس از حادثه ای که بر سر او آمده بود، به بیمارستان رسید. اگرچه وضعیت جسمی لعل محمد در کل خوب است، اما از لحاظ روحی در وضعیت مناسبی نیست.
آقای همکار که محل زخمهای لعل محمد را برای خبرنگاران باز کرد، گفت بریدگی بینی، لب و گوشهای او قابل درمان است. به گفته او، بینی، لب و گوش لعل محمد در دو مرحله جراحی ظرف دو ماه درمان خواهد شد و تقریباً به شکل اولیه اش برخواهد گشت.
حالا مشکل لعل محمد تنها درمان و بازیابی بینی و گوشهای بریده او نیست. لعل محمد می گوید دیگر او به دلیل تهدیدهای طالبان نمی تواند به روستای خود برگردد و کشاورزی اش را از سر گیرد. حتی اعضای خانواده و اقوامش که او را در کابل همراهی می کنند هم می گویند چند بار تهدیدهایی دریافت کرده اند. آنها می گویند تهدیدکنندگان گفته اند که چرا لعل محمد را به اداره های دولتی، رسانه ها و "کافران" معرفی می کنند.
اگر چه طالبان ادعاهای لعل محمد را رد کرده اند، اما آنها پیش از برگزاری انتخابات هشدار داده بودند که انگشت های دست کسانی که را در انتخابات رای بدهند خواهند برید. بر اساس گزارش ها، طالبان انگشت دو مرد را در ولایت جنوبی قندهار در روز انتخابات بریده اند.

گزارش : بي بي سي

۶.۰۹.۱۳۸۸

سیاست های شترمرغی UNHCR برابرآوارگان افغانستانی دریونان

قایق های بادی باسرنشین های ازحال رفته به ساحل میرسند دیگر آنها به بهشت حقوق بشررسیده اند، ایکاش اینطور می بود. اینجا قصاب خانه ی انسان است برای همه خارجی های مهاجر وبه خصوص افغانی
دو شنبه 31 اوت 2009, نويسنده:
بصیرآهنگ
مهاجرت تنها یک کلمه است، امااگربخواهی آنراشرح دهی دنیایی ازغم وتراژدی جلوی چشمانت سبزمیشود، شاید برای بعضی کسانی که ازاین شهد زهرآگین ننوشیده باشد معنی خاص نداشته باشد، زیرا واقعیت درد ازاین کلمه را وقتی میتوان لمس واحساس که خود این پدیده را به تجربه گرفته باشد. آنگاه است که دیگرهمه چیزرنگش را ازدست میدهدوشخص دیگرحتا جرئت وتوان گفتن ازآن را نخواهد داشت. مهاجرت دربعضی موارد حتاهویت انسان را میرباید وازاو یک کالایی میسازد قابل عرضه دربازار های بین المللی. کالایی که هویت خاصی هم ندارد وهرکسی میتواند به ساده ازآن استفاده ی سوء نماید. ولی تاثیرات مهاجرت بالای همه ی انسانها یکسان نیست، زیرا دراین دنیای کثیف وپرهیاهو، درهرجایی با انسان مهاجر وآواره به گونه های مختلف برخورد میشود؛ وقتی به عنوان یک خانه بدوش وپناهجووارد یک کشورشوی اول به اصلیت وکشورت نگاه میشود ومیبیند آیااگر مورد تحقیر، توهین وخشونت واقع شوی، آیاکسی است که به دادت برسد یانه؟ وای به حالت که بی کس باشی، دراین صورت دیگر تو حتا انسان شمرده نمیشوی، اگرهم شمرده شوی دسته دوم وسوم وبالاخره بی ارزش هستی. افغانستان شاید به لحاظ سی سال جنگ دوام دار آنهم به خاطرمنفعت بعضی کشورهای بزرگ جهان وبربادی همه نظامهای اجتماعی، اقتصادی وفرهنگی اولین کشورمهاجرخیزجهان باشد، اما تنها کشورمهاجرخیزنیست، هرکشوربه هرنحوی مهاجردارد حتا کشوربزرگ مثل امریکا، چون انسانها به دلایل مختلف مجبورمیشوند خانه وکاشانه اش را ترک گفته وبه دیار دیگری سکونت اختیارکند. مهاجرت را نمیشود انکارکرد ونمیشود جلوی آنرابست به همین دلیل کمشنری عالی سازمان ملل درامورپناهنده گان تشکیل شده است، واین ارگان تنها محل امن برای کسانی شمرده میشود که حتا درکشوردوم نیزامنیت وآزادی برایشان وجود نداشته باشد. وظیفه ی این ارگان اینست که دراسرع وقت برای کسانیکه مهاجروآواره اند، نظربه شرایط وقوانین بین المللی برای آنها جای بود وباش وزندگی را فراهم سازد، سرویس دهی این ارگان مانند نامش باید مستثنا ازهمه ی مسائل دینی، نژادی ومنطقوی باشد البته این شاید تنها روی کاغذ نوشته شده باشد چون برخورد این ارگان نسبت به مهاجرین افغانی بسیار فرق دارد.
مهاجرافغانی باآنکه باید روزها وهفته ها جلوی دفتر این سازمان باید منتظر بمانند تامگر دفترداری رحم کند وبه او فرصت درخواستش را تسلیم کند،که آنهم بدون جواب میماند وآبی ازآب تکان نمی خورد. مهاجر وپناهنده ی افغانی نظر به میثاق ها وتعهدات بین المللی ومهاجرت با درنظرگرفتن واوضاع کشورشان، همه واجد شرایط پناهندگی هستند وقویترین دلایل را نظربه درخواست شان دارند زیرا،این مردم سی سال است زهر تلخ آوارگی را مینوشند، تادنیا درامان باشد، مردم افغانستان قربانی سیاست های اقتصادی وکاپیتالیزم جهانی است، افغانستان به عنوان اولین لوکیشن قدرت نمایی بین المللی سی سال است لگد مال میشود، میسوزد و ویران میشود تاغرب وشرق احساس کامل امنیت اقتصادی واجتماعی داشته باشد.

مردم افغانستان فقط سرنوشتشان مردن است وفرقی نمیکند ازگرسنگی باشد، توسط تروریست وطالب باشد یا زیربمباردمان وامتحان سلاحهای مدرن اروپا، امریکا وغیره ویاهم برای پناه جستن درمرزها. شرایط حاکم درافغانستان این کشوررا به اولین کشورمهاجرخیزدردنیا تبدیل کرده وهمه روزه ده ها نفربه خاطرحفظ جانشان راهی کشورهای دیگرمیشوند وسعی میکنند زندگی برباد رفته ی شان را درخارج ازمرزهای وطن جستجو کنند. ایکاش خروج اززیربمباردمان وآتش جنگ پایان کارباشد. درقدم اول خارج شدن ازمرزهای افغانستان کار دشواریست، درقدم دوم همسایه افغانستان مانند ایران وپاکستان که فکرمیشود نظربه احترام همسایگی نخستین پناه برای این آواره گان باشند هرکدام به نحوی، تبدیل به جهنمی تمام عیار برای افغانی ها شده اند. این کشورها نظربه سیاست های ضد افغانی که دارند کوشش میکنند بافشار آوردن روی مهاجرین افغانی، ماهی دلخواه شانرا ازآب غلیظ شده درآنسوی مرزها به دست آورند.
درشرایط کنونی مهاجرافغان باید به محض رسیدن به ایران وپاکستان مخفیانه ازآنجا به سوی دیگرکشورها خارج شوند وگرنه به سرنوشت بسیار بدی مواجه خواهند شد. من ازاین منکرنیستم که روزگاری این دوکشوربه خاطر منافع وشرایطی ازبزرگترین میزبانان افغانستانی ها شمرده میشد ولی سال قبل شاهد بودیم خانواده های که ازایران درزمستان سال 2007 دیپورت گردیدند باچه وضعی به افغانستان رسیدند؛ ماشاهد بودیم که اطفال مهاجردربغل های مادران شان ازسرما یخ بستند وکسانی هم که زنده به هرات رسیده بودند تاآخرعمر باید معیوب وخانه نشین باشند. حال تنها امید آواره ی افغانستانی اروپا ست، جایی که فکرمیکنند باشعارهای آزادی، دموکراسی وحقوق بشر؛ شاید بهشتی باشد برای انسانهای بی پناه، ودروازه این بهشت هم کشوریست بنام یونان، باتاریخ وپیشینه بسیار طولانی وپهناور، روزگاری مهد تمدن وفلسفه برای بشریت وشاید هم ازاولین کشورهایی که دموکراسی وعدالت را به جهانیان عرضه داشته است. مهاجرافغانی باگذشتاندن مسیری نزدیک به هفت هزارکیلومتروپشت سرگذاشتن هزاران خطروتهدید درمرزهای ایران وترکیه، بالاخره زنده گی شانرا کف دست گذاشته ازتنگه ازمیرترکیه اولین مسافرت خطرناک دریایی شانرا بسوی جزیره ی Mitilene آغازسفرهیجانیست ازشوق زیرا فکرمیکنند درآن طرف ساحل اروپاخواهد بود. اروپایی که اگربه تبلیغات هایش نگاه شود ازنظرهرآسیایی بهشت جلوه خواهد کرد. قایق های بادی باسرنشین های ازحال رفته به ساحل میرسند دیگر آنها به بهشت حقوق بشررسیده اند، ایکاش اینطور می بود. اینجا قصاب خانه ی انسان است برای همه خارجی های مهاجر وبه خصوص افغانی.
امروزجوانی را دیدم که به تازگی ازشهرمیتیلینی برگشته بود او رضا احمدی نام دارد وچندین سال است به خاطرگذشتن ازیونان گروگان مانده است. ازرضااحمدی پرسیدم وضعیت آنجا چگونه بود؟ او میگوید من برای شرکت دریک سیمینار که ازطرف بعضی موسسات خیریه اروپایی درمورد وضعیت فاجعه آمیزمهاجرین دربندر میتلینی برگزار شده بود به آنجارفته بودم. وضعیت برایم خیلی تکان دهنده بود من با یک گروپ ازمحققین حقوق بشربه کمپهای سربسته ی آنجا نیزرفتم واقعن وحشت آوربود، برخورد پلیس بندر کاملا وحشیانه است وکسانی که درکمپ بودند کاملا روانی هستند، آثار خشونت دربدن آنها طوریست که گویی اسرای جنگی هستند وشاید اسیران جنگی نیزآنگونه نباشند. سالون های سربسته که یک دستشویی دروسط دارند آنهم کاملا درفضای باز، اول کسی جرئت رفتن به دست شویی ندارد، چون همه دور وبرش اورا میبینند دوما تعفن به اندازه شدید است که پیش ازرفتن به آنجا انسان خفه میشود. حدود 160 نفرافغانی دریکی ازاین صالون نگهداری میشوند که اگربه وضعیت آنها رسیده گی نشوند فاجعه بارخواهد بود زیرا اکثرآنها کودکان زیرسن 18 سال هستند، ازحقوق بشروقوانین بین المللی هم خبری نیست همه ی دنیا ازاین وضعیت باخبرهستند ولی متاسفانه هیچ کسی اقدامی نمیکند.
سیاست UNHCR نیزدرقبال مهاجرین کاملا شترمرغی می باشد. وقتی به دفترآنها مراجعه کنی برایت آدرس های مختلف را میدهد که گویا بامراجعه به آنجا ها مشکل حل خواهد. درماه فبروری سال جاری باگروهی ازوکلا، خبرنگاران وداکتران بدون مرزبه شهرپاترا رفته بودم ودرآنجا با حدود سی وپنج نفرازپناهنده گان افغانی که ازبندرهای مختلف ایتالیا دیپورت شده بود مصاحبه وکیس های آنان را بایک شکایت نامه ی رسمی به بخش حقوق بشراتحادیه اروپا فرستادیم که خوشبختانه مورد قبول واقع شد ولی تاحال به دلیل بروکراسی زیادی که دراین اتحادیه وجود دارد برای جابجایی آنها تصمیم گرفته نشده است. آنها بلافاصله ازقبولی این شکایت نامه وکیسها برای این تعداد برگه های موقتی را صادرنمودند که درآن وبرگه به پولیس یونان دستورداده شده که به این اشخاص کاری نداشته باشند. امروزخواستم این افراد را ببینم ولی متاسفانه شنیدم عده زیادی ازآنها باداشتن همین برگه ها مستقیمن به افغانستان رد مرز شده اند وعده ی هم به جرم داشتن همین برگه به زندان هستند. به فکرافتادم که وقتی دولت یونان حتا قوانین اتحادیه اروپا را قبول نداشته باشد دیگرچی ارگانی میتواند ازاین دولت بازپرسی نماید. زیرا اگرپلیس یونان واقعن بی سواد باشد حد اقل لوگوی اتحادیه اروپا را میشناسد ودیگراینکه روی هرکدام این برگه آدرس امیل، شماره تلفن وفاکس این اتحادیه نیزدرج شده است تا پلیس درصورت که به آن برگه ها شک کند میتواند بامسئولین این اتحادیه مستقیمن درتماس شوند، مشکل اینجاست که یونان حتا قوانین اتحادیه اروپا را به رسمیت نشناخته وبه آن تن نمیدهد. به همین خاطر باخانم Alessandra Ballerini وکیل این افراد دراتحادیه اروپا درتماس شدم او نیزبرایم همه ی این قانون شکنی های یونان را تصدیق میکند وادعا دارد که دوماه قبل زمانی که گمان میرفت این سی وپنج نفرازطرف پلیس یونان رد مرزشوند ازدفتر UNHCR درآتن تقاضای کمک اضطراری نموده ولیست همه ی آنهارا به این دفتر ارسال داشته است ولی متاسفانه این ارگان بین المللی نیزوقتی بامراجعه این افراد هیچ همکاری باآنها ننموده وبه این افراد گفته است که ازمسئله ی ریکورس کیس آنها به اتحادیه اروپا خبرندارند وهمچنان درمورد اصلیت این برگه ها شک دارند. دراین صورت هیچ کاری نمیشود کرد.
دراخیرباید گفت که تنها پلیس یونان درمورد وضعیت فجیع افغانی ها دریونان مقصرنیست بلکه کمشنری عالی سازمان ملل متحد دراین کشور نیزبا سیاست های شترمرغی اش به مشکلات آنها افزوده است. زیرا تمام موسسات وسازمانهای خیریه بادیدن این وضعیت فجیع گزارش مفصلی را به این سازمان فرستاده وازآنها درمورد این مهاجرین تقاضای کمک نموده اند ، کمشنری عالی سازمان ملل درامورپناهنده گان هیچ مسئولیتی احساس نمیکنند وهیچ درکی ندارد. کارآنها درمدت یک سال فقط دادن یک گزارش سالانه به مرکز است که آنرا نیزازبعضی رسانه ها جمع آوری مینمایند. من ازهمه ی انسانهای آزاده دراروپا ومخصوصا ازهموطنانم درکشورهای مختلف اروپایی میخواهم باتجمع درمقابل نمایند ه گی های سازمان ملل ازاین برخورد نماینده گی این سازمان دریونان جدا انتقاد نموده وازریاست این سازمان بخواهند دراین مورد اقدامات جدی نمایند.

حمله وحشيانه پوليس يونان و گرو فاشيستي نازيسكين به آوارگان افغان

چند روزیست به شهرآتن کشوریونان آمده ام ومیخواهم ازوضعیت بد مهاجرین افغانی گزارشی را تهیه نمایم . ولی وضعیت طوریست که حتا نمیتوانم با احساس امنیت کامل ازخانه خارج شوم. روز اول که اینجا رسیدم یک خبرنگار آمریکایی که میخواست با آوارگان افغانی درپارکی بنام (ATHIKI) درمرکزشهرآتن مصاحبه کند، توسط پلیس لت وکوب گردیده وهمه وسایل خبرنگاری اش شکستانده شد. اودرحالی ازسروصورتش خون میبارید بادست های بسته به بازداشتگاه انتقال داده شد. ازاینرو بعدازآن حادثه هیچگاهی جرئت پیدانکرده بودم ازمحل بود و باشم خارج شوم، چون همه ی دوستانم به من توصیه میکردند مبادا درخیابانها کمره ات را بیرون بیاوری زیرا پس آن ممکن است سرت وکارت به زندان بکشد. بااین حال بازهم به خاطراداکردن مسئولیتم به عنوان یک خبرنگارتلاش کردم ازوضعیت بیشتر باخبرشوم تااگربتوانم حداقل سازمانهای حقوق بشری ورسانه ها را درجریان قرار دهم. آتن دراین روزها کاملا به یک شهرجنگی میماند ومن واقعن فکرمیکنم درمیان این آتش گیرمانده ام، آتشی که فقط افغانی میسوزاند وهیچکسی نیست بپرسد که این آوارگان چی گناهی کرده اند تا درهرکوچه وپس کوچه توسط قصابان فاشیست یونان شکارمیشوند.
پس ازتلاش زیاد امروز توانستم بامسئولین موسسه فرهنگی نور، تنها ارگان افغانی وحامی مهاجرین درشهرآتن تماس برقرار نموده وهمراه آنها کمی درشهر گردش نمایم. قبلا فقط شنیده بودم که مغازه داران افغانی ازطرف فاشیست ها همه روزه تهدید میشوند ولی پلیس اصلن به داد آنها نمیرسد. برای کشف این ادعا اول به یکی ازانترنیت کلب های افغانی رفتم که توسط سیدعباس اداره میشود. به محض رسیدن درآنجا درحالیکه مشغول مصاحبه باسید عباس بودم که گروپ(NAZISKIN) یعنی فاشیست های یونان سررسید.
این گروپ قصاب چندیست که باهمکاری پلیس شهری یونان برای اذیت وآزار آوارگان افغانی تشکیل گردیده وهمه روزه درگوشه وکنار شهر دنبال مهاجرین بی سروپناه افغانی هستند که اکثرا درپارکها وخیابانهای یونان سرگردانند. آنها با یونیفورم خاص سیاه رنگ هرکدام کلاه ضد ضرب وهرکدام باطومی هم به دست دارند. درموارد خاص ازبرچه های کوماندویی نیزاستفاده میکنند که ادعا میشود ازطرف پلیس دراختیار آنها گذاشته شده است. درمیان این گروپ حتا جوانان زیرسن 18 سال نیز به چشم میخورد. همچنان هرکدام ازاین گروپ ها توسط یک یا دومامور مخفی پلیس نیز همراهی میشوند. آنها به محض رسیدن بدون چون وچرایی وارد مغازه گردیدند تا آنجا را آتش بزنند. ما کوشش کردیم ساکت باشیم تاصاحب مغازه به پاسگاه پلیس که دربیست متری آنجا قرار داشت زنگ بزند. خوشبختانه پلیس به زودی به محل رسید ولی فقط با رویه ی خوش به آنها گفت که این مرد ازجمله ی کسانی نیست که شما دنبالش هستید زیرا صاحب این مغازه جواز کار را دارد لذا شما لطفن باوی کاری نداشته باشید. پس ازآن فاشیست های خشمگین آنجا را بادادن فحش ودشنام به افغانستان وافغانی هاترک گفتند وما نیزشانس فرار را پیدا کردیم. مانده بودم چگونه خودرا به محل بودوباشم برسانم زیرا درهمه ی خیابان مثل صحنه ی جنگ میماند وگروپهای مختلف ازفاشیست ها مشغول شکار افغانی بودند؛ آنها به محض دیدن کسی که گمان میرفت افغانی باشد وحشیانه حمله میکردند. من نیزخیلی نگران بودم زیرا باوجود داشتن همه مدارک خبرنگاری وپاسپورتم چهره ی افغانی ام را نمیتوانستم بپوشانم، خوب شد حاجی پاترا به دادم رسید، کسی مدت شش سال است دراین کشورآواره می باشد وزمانی تنها یاورمهاجرین افغانی دربندر پاترا بود وکمپ خودساخته ی افغانی ها را درآنجا باکمال متانت رهبری میکرد. ولی ماه قبل زمانی که کمپ پاترا توسط پلیس یونان تخریب وبه آتش کشیده شد به آتن فرار کرد ودراینجا به زودی توانست مسئولیت روابط عمومی تنها موسسه خیریه ومدافع مهاجرین افغانی را که هما نا موسسه فرهنگی نور می باشد به عهده بگیرد. او حالا به شکل بسیار فعال بامهاجرین دراین شهرکمک میکند.

حاجی من وهمکارم را ازپس کوچه های آتن توسط تاکسی به محل بودو باشم همراهی کرد ولی ایکاش همانجا میماندم زیرا به محض رسیدن به خانه، یکی ازمهاجرین برای حاجی پاترا تلفن کرد وگفت فاشیست ها درپارک ATHIKI جایی که صدها مهاجرافغانی درآنجا باوضعیت بسیار فجیعی شب وروزش را میگذرانند واکثریت این گروه آواره وپارک نشین را خانواده ها تشکیل میدهند، حمله کرده وچهار نفرجوان را درجلوی خانواده ها واطفال با ساتور وبرچه به شدت زخمی ساخته اند، او همچنان گفت یکی ازاین زخمی ها که نزدیک به 18 سال سن دارد درحالت کما بسرمیبرد چون بدنش توسط برچه سوراخ سوراخ گردیده است.
دیگرمن واقعن امنیت شخصی ام را فراموش کردم وبلافاصله باهمکاری حسن شکوری مسئول وحاجی پاترا مسئولین موسسه ی نور خودرا به پارک رساندم. پارک کاملا توسط نیروهای امنیتی محاصره شده بود وبه هیچکسی اجازه ورود حتا به نزدیکی آنجا داده نمیشد هرچه تلاش کردم بانشان دادن همه ی مدارکم نتوانستم حداقل به پارک نزدیک شوم، پس ازآن که زخمی ها به داخل آمبولانس گذاشته شد راهی بیمارستان شدیم ولی درشهرهمچنان جستجوی کوچه به کوچه ی افغانی ها توسط گروپهای فاشیستی NAZISKIN جریان داشت.
به شفاخانه EVANGLISMOS رفتم جایی که زخمی ها درآنجا انتقال داده شده بود رفتم ولی متاسفانه درآنجا نیزازطرف پلیس برایم اجازه ورود داده نشد. حالا شکارآواره گان افغانی همچنان درهمه پس کوچه های آتن ادامه دارد وگمان میرود هرلحظه زخمی ها ویاهم کشته هایی هم به دنبال داشته باشد زیرا هیچ محلی نیست که این آواره گان خودرا مخفی سازند ازسوی دیگر پلیس نیز بادیدن وشنیدن همه ی این واقعیت ها هیچگونه واکنشی ازخود نشان نمیدهد. گرچند من باتعداد زیادی ازشهروندان یونانی، وکلای مدافع ، بعضی سازمانهای خیریه وداکتران بدون مرز دربندرپاترا میشناسم درتماس شده ام ولی تاهنوز کدام همکاری جدی ازطرف آنها صورت نگرفته است. ازهمه بیشتر من نگران زن ها وکودکان هستم زیرا آنها درحالی که هیچ راهی فرار ندارند.
تقاضای کمک :
همه این ها واقعیت هایست که من تنهادر یک روز دیدم وشنیدم، واقعات وتراژدی های که اصلن گمان نمیرود درشهرمانند آتن آنهم دراروپا اتفاق بیفتد. انسان ستیزی ونقض آشکار حقوق بشر. این یک واقعیت تلخیست که مردم افغانستان کسی را ندارند تامدافع آنها باشد، شاید هم افغانی ها تنها برای زجرکشیدن ومردن آفریده شده باشد وآنهم فرقی ندارد که زیرساتوروبرچه ی طالب درداخل خانه های شان باشندویاهم درزیربمباردمانهای نیروهای غربی یا درمرزهای ایران وترکیه، بازداشتگاه های مافیایی کردویاهم درزیربرچه وباطوم پلیس ویا فاشیست های کشوریونان. ولی بازهم ازبس حقوق بشر حقوق بشر، عدالت وآزادی شنیدم میخواهم یکبار دیگربادرخواست کمک ازهمه ی کسانی که این ساز و نی را مینوازند امتحان کنم که حقیقت این قلومبه گویی ها چیست، تبلیغات است ؟ فریب است ویاهم واقعیت دارد. لذا ازهمه ی خبرنگاران محترم، روزنامه ها، وب سایت های خبری افغانی وبویژه ازوبسایت کابل پرس خواهشمندم بامن دوستانه همکاری نموده تاباهم بتوانیم صدای این مظلومان را انعکاس داده ومسئولیت انسانی وخبرنگاری مانرا درقبال وظیفه ی خویش ادانماییم .

دوستان وهمکاران عزیزگرچند من دراین صحنه ی داغ وحشت تنها مانده ام وهیچگونه امنیت ندارم ولی هیچگاهی خودم را تنها احساس نمیکنم زیرامطمئن هستم شما نیزبامن همگام خواهید بود. باید گفت که این اولین بارنیست که مهاجرین افغانی دریونان مورد خشونت قرار میگیرند بلکه روزانه درنقطه ازکشوریونان ، مهاجرین افغانی باوضعیت مشابه دست وپنجه نرم میکنند. برای همه آشکار است که بندر پاترا یونان درمدت هشت سال قتله گاه مهاجر افغانی بود ولی هیچکسی صدای مظلومانه ی آنها را نشنید ، درمت هشت سال فقط یک بار یک هیئت ازسازمان حقوق بشر ازپاترا دیدن کرد وآنهم بعد ازدیدن همه چیز فقط سکوت اختیار کرد.
ازوضعیت پاترا وخشونتهای پلیس یونان هزاران خبرنگارمستند تهیه کرده وبه نشر رسیده است که چشم هیچکسی آنرا ندید، اگر بازهم به این مستند ها کسی اکتفا نمیکند وآنرا تبلیغات رسانه ی میخوانند یکبار بیایید وازقبرستان افغانی ها دراین شهر دیدن کنید چون مهاجرین روی هرلوحه سنگ قبر دوستانش به زبان وفارسی ویونانی علت مرگ آنها را نوشته اند. یکبار بیایید درزیر پلچک های شهرآتن ببینید خشونتهای وشکنجه ها ی پلیس های وحشی یونان چند جوان را دیوانه ساخته است بیایید ازنزدیک ببینید. ازمعاون محترم سفارت افغانستان دربروکسل ، آقای شجن که چندین بار ازشهرهای مختلف یونان دیدن کرده است بپرسید چرا تاحال کدام اقدامی دراین زمینه نکرده اند؟ وآیا این همه افغانی ستیزی یونان را با بادارانش درکابل درمیان گذاشته است؟ من خودم شخصا یک مستند ویدیویی را درماه فبروری همین سال ازوضعیت مهاجرین افغانی درشهر پاترا تهیه کردم وگزارشهای را هم نوشتم که علاوه ازنشردروبسایت کابل پرس ازچندین رسانه خارجی وداخلی ازجمله ازوبسایت ورادیوآلمان به همکاری محترم نادیه فضل پخش گردید ولی هیچ گوشی آنرا نشنید. من بعداز آنکه دیدم ازافغانستان هیچ صدایی بالا نشد همه گزارشاتم را ضمیمه یک شکایت نامه با همکاری دوستان ایتالیایی ام مستقیمن به اتحادیه اروپا فرستادم ولی بازهم متاسفانه هیچ دردی را دوا نکرد. این وضعیت روز به روز بهای سنگین تری پیدا میکند همین چند روز پیش یک مهاجر افغانی درزیر لت وکوب پلیس یونان دربندر کمونیزیا جان داد. بیایید ازچند موسسه خیریه ی یونانی وازوکلای مدافع یونانی که با عده ازاین آوارگان فلک زده درارتباط هستند بپرسید که روزانه چند مورد خشونت قتل وزندانی شدن بی مورد افغانی را ثبت کرده اند. بازهم ازهمه درد آورد تر اینکه دراوایل ماه جون دوقایق حامل مهاجرین افغانی درحالی که به بندر میتلینی نزدیک میشد هدف تیراندازی گارد ساحلی یونان قرار گرفت وبه غیرناخدای ترک ویک کودک افغانی که درشهر کویته پاکستان بزرگ شده است همگی درآب غرق گردیده ودرشکم ماهی ها رفتند.آنهایی که درکابل مهرحکومت افغانستان را برسینه میکوبند ویاهم پارلمان سالار هستند دراین روزها همه درنبرد گرفتن پست ریاست جمهوری هستند تامبادا کاروان هروئیین وتریاک شان مورد تهدید قرار گیرند عده ی هم قانون های جیب بری ودربند کشیدن زنان را صادرمیکنند. مردم عادی هم ازاین واقعیت های تلخ خبرندارند تانگذارند فرزندان شان قربانی فرار به اروپا شوند. پس کیست که بااین فلک زده ها یاور باشد؟ دراین جا همه مسئولیت دارند، حد اقل من ازمیتوانم ازهمه هموطنانم که درکشورهای استرالیا، کانادا ودیگرکشورهای اروپایی هستند تقاضایی کمک کنم بیایید همه باهم این اعضای فامیل مشترک مانرا نجات دهیم.