۸.۲۱.۱۳۹۳

افغانستان : دگردیسان دینی قربانی رادیکالیزم اسلامی

کریمی: خیلی وقت است که دیگر دین اسلام برایم دغدغه نیست
نویسنده : شفیقه رنجبر
در حالیکه محمد اشرف غنی رییس جمهور افغانستان میگوید کشورش از نظر حقوق بشری کارهای زیادی را باید انجام دهد و از نظر عدلی و قضایی باید اصلاحات بنیادی ایجاد کند، روشنفکران که خواستار جدایی دین از سیاست هستند درباره موضوع ازادی عقیده ابراز نگرانی میکنند.
رشد پدیده دین گریزی یا تغییر دین بین جوانان افغانستان، کشوری که درگیری مداوم بین دولتی که ادعا میکند بینادش بر اساس دموکراسی نه بلکه تفکر طالبانیزم افراطی است، موضوعی که ممکن است تا کنون توجه کمتر کسانی را به خود جذب کرده باشد اما در واقع با ورود به متن جامعه اسلامی در بین جوانان امروزی شاهد نظرات متفاوتی هستیم.
مسلمان زادگان دگردیس در افغانستان اصلی ترین قربانیان طالبانیزم اند و این طالبانیزم به دو رویکرد سنی و شیعه جوانان دین گریز را تا مرگ تهدید میکند.
نوجوانانی که در خانواده های مسلمان به دنیا می ایند در اولین قدم از طرف حکومت اسلامی خواسته یا ناخواسته مسلمان هستند و قبول نکردن ان به معنی مرتد بودن و خروج از دین سپس حکم اعدام است.
روزنامه افغانستان اکسپرس که به "زبان انگلیسی" منتشر می شد  با انتشار مقاله ای به نام «دین اسلام ، داعش و طالبان» باعث ایجاد جنجال پر سر و صدائی شد. نشریاتی که به این مقاله معترض هستند این گونه تفسیر می کنند که گویا مقاله مزبور، اعمال داعش و نیز طالبان را به دین اسلام پیوند داده است.
این نوشته را یکی از روزنامه نگاران دگردیس نوشته بود و او دقیق یکی از منتقدان اصلی تفکر طالبانیزم است و بدون شک به هدف اش آگاه ساختن مردم از رویکرد افراطی امروز - طالب و داعش بود که جنجال آفرید و منجر به فرار مدیرمسوول و خود وی شد.
زرغونه اچکزی فعال مدنی در کابل میگوید:  اینکه از همان بدو تولد ازادی عقیده و سپس ازادی بیان به نوعی از فرد گرفته می شود از نظر روحانیون به صلاح مردم است بین مردم عام جامعه مسله پذیرفته شده و عادی بنظر میرسد اما به عقیده قشر دیگر این جامعه که عموما جوانان تحصیلکرده هستند کسانی که این صلاح را تعریف میکنند نفع اقتصادی آن به صورت نذر و نذورات و خمس و زکات و سهم امام و ... به جیبشان ریخته میشود و این یک حکم عادلانه نیست. دین باید از سیاست جدا باشد مردم اختیار دارند که تصمیم بگیرند.

به باور زرغونه اچکزی  نکته ای که به نظر بیننده خارج از دنیای مسلمانان کشورهای اسلامی جالب به نظر می رسد این است که اکثریت مردم به طور ذاتی مسلمان بودن خود را قبول دارند و گاهی از ان به شدت نیز دفاع میکنند حتی برایش جهاد می کنند درحالیکه ممکن است در طول زندگی هیچ کتابی در صفت یا نقد اسلام نخوانند. اما در واقع همین که ما چشم بسته هر دستوری را تحت نام اسلام می پذیریم (با فرض اینکه خود اسلام بی عیب باشد) نشان از ضعف فکری و نداشتن دید عمیق و تحقیق لازم در ان زمینه است. که تبلیغات در جامعه نقش بزرگی در پذیرش بدون چون چرای دستورات دینی ایفا میکند. تبلیغات که از خانه و خانواده شروع میشود.
زرغونه اچکزی:  از روز اول تولد که در گوشمان اذان میگویند و ناممان را از ایات قران انتخاب میکنند تا به مسجد رفتن و چوب هایی که استاد اموزش قران توسط آن کودکان و من  زیر سن را برای اموزش قران و دستورات دینی  تنبیه میکند، و در نهایت این تبلیغات  به مکاتب و دانشگاه ها میرسد.
دانشجویان دانشگاه کابل

رشد بنیادگرایی در دانشگاه کابل بسیار خطرناک از گذشته است. حلقات بنیادگرا و طرفداران گروه‌های تندرو با استفاده از هر بهانه‌ای در دانشگاه کابل در فرصت اندک فعال می‌شوند، تظاهرات برپا می‌کنند و گاهی خشونت‌های مذهبی به‌راه می‌اندازند. این دانشجویان چندی قبل در دانشگاه را بر روی سایر دانشجویان و استادان دانشگاه بستند و مانع حضور دانشجویان در صنف‌های درسی شدند.

دانشجویان شعارهای «ما محصلین از دموکراسی و همه نهادهای آن بیزاریم»، «ما محصلین و استادان خواهان تطبیق شریعت اسلامی از طریق خلافت واقعی اسلامی هستیم»، «دموکراسی نظام کفری است؛ عمل، تطبیق و دعوت به‌سوی آن حرام می‌باشد.» سر دادند.

همه این تبلیغات باعث میشود که جوانان در کشورهای اسلامی تفکرات و عقاید اسلامی خواسته یا ناخواسته در پس زمینه ذهن شان طوری رسوب کند که حتی اگر زمانی بخواهند منطقی عمل کرده با تحقیق پیش بروند جرات رد تمام ان دستورات و عقاید را نداشته باشند چرا که با روح شان عجین شده است و زیرا خشونت و تهدید از سوی افراطگرایان بسیار جدی و اسفناک خواهد بود.

جوانان در اروپا:
جوانانی که از کشورهای اسلامی نظیر افغانستان به اروپا مهاجرت می کنند با زندگی در فضای متفاوت کم کم دچار نوعی تناقض روحی میشوند. وقتی به یکباره همه انچه ملاهای مذهبی آموختند برعکس اش مصداق پیدا کند. وقتی دیگر زن به معنی حجاب از سر تا پا نباشد، وقتی زن و مرد با هم سواد می اموزند و کار میکنند. وقتی دخترها به اندازه پسرها درباره نیازهای جنسی شان حرف می زنند و برایشان یک امر عادی است. وقتی جامعه سالم بر اساس اخلاق اجتماعی و قانون بنا شده و آزادی افراد در چهارچوب قانون کاملا احترام گذاشته میشود. تفاوت فاحش بین فحشا در جامعه مسلمانی و اخلاق در جامعه سکولار سوال برانگیز میشود.

محمد کریمی پسری که به اروپا سفر کرده می گوید: در کشور من ظاهر همه مسلمانی است اما عالمان دینی که در حکومت اسلامی مسوول اند به راحتی دروغ می گویند دزدی میکنند  فقر و فحشا زیر پوست جامعه را فرا گرفته است. ملاها در قریه های دورافتاده به  نام دین به دختران زیر سن تجاوز میکنند. دولت اسلامی پسرها را برای بچه بازی اجاره میکند، با این همه قانون فقط برای کسی اعمال میشود که پول و پارتی ندارد. قانون برای مردم عادی و فقیر جامعه است نه برای زورگویان سیاستمداران و ثروتمندان.
کریمی میگوید: در اروپا ظاهر مردم هر چند اسلامی نیست اما اخلاق حکمفرما است. مردم در چهارچوب قانون زندگی میکنند. وقتی من هر انچه از خوبی ها که باید یک مسلمان داشته باشد را در کتاب ها دیدم اینجا عملا در جامعه تجربه کردم دیگر اعتقادم را به اسلام از دست دادم. خوشحالم که دیگر پتکی به نام دین اسلام روحم را نمی آزارد. اسلام فقط یک ادعای خشک و خالی است و نمیتواند انچه را در او بالقوه وجود دارد، جامعه عمل بپوشاند.
او می افزاید: خیلی وقت است که دیگر دین اسلام برایم دغدغه نیست. به جهنم فکر نمیکنم به نظر من جهنم را خود و فکر ما میسازد. من دیگر به اسلام اعتقاد ندارم از اینکه در اینجا تا این حد ازادی بیان دارم که میتوانم ازادانه بگویم مسلمان نیستم راضی هستم امثال من در افغانستان تا ان حد از ازادی عقیده بی بهره اند که حتی نمیتوانند در روزهای گرم تابستان روزه نگریرند چرا که جرم انها شلاق در ملا عام است. اما من اینجا می توانم بگویم به اسلام اعتقاد ندارم چیزی که در کشور خودم ارتداد خوانده می شود و حکم اعدام دارد.
و در کلام اخر، دین و ازادی عقیده یکی از مسایلی است که به بهانه ان حقوق بسیاری از شهروندان این کشور مخصوصا زنان و اطفال هر روزه نقض میشود. زنان بنام اسلام از ابتدایی ترین حقوق خود در خانواده و سپس جامعه محروم و به نوعی اسیر هستند. در کنار چالش های عمیقی که از این طریق در جامعه ایجاد شده موج نوی از جوانان آگاه شعار جدایی دین از سیاست میدهند و این خود نوعی خوش بینی به اینده جامعه است اما به راستی مشکلات عقیدتی جوامعی چون افغانستان چگونه و کی حل خواهد شد؟ ایا یک راهبرد عملی برای معضلات اجتماعی خواهیم یافت؟
منبع: هزاره پیوپل

۸.۱۸.۱۳۹۳

جفا در حق پناهندگان و خطر اخراج اجباری پدر ماریا ۱۲ ساله

محمد زکی خلیل


اداره مهاجرت کشور سویدن در ادامه اخراج های اجباری گذشته پناهجویان افغان که به تقاضای پناهندگی شان در این کشور جواب رد داده شده اند٬ اینبار میخواهد یک دختر ۱۲ ساله افغان را با اخراج نمودن پدرش از این کشور٬ از محبت و مهر پدر محروم سازد.
ماریا ۱۲ ساله به سال ۲۰۱۱ به عنوان یگانه عضو خانواده اش منحیث کودک پناهنده به سویدن آمده و تقاضای پناهندگی داد. او که قرار بود با مادر، پدر و دو خواهر اش بنابر تهدیدات امنیتی که داشتند با هم یکجا به سویدن پناه بیاورند ولی به دلیل نا همآهنگی توسط قاچاقچیان تنها ماریا به هوا پیما فرستاده شد و از آنجا بود که فامیل ایشان از هم پاشیده شد و ماریا نازنین برای سال های متمادی از عطوفت خانوادگی محروم شد. در جریان این سال های متمادی کوشش های زیادی صورت گرفت تا ماریا با اعضای خانواده اش به کشور سویدن بپیوندند ولی نظر به دلایل نامعقول اداره مهاجرت این کشور، موفق نشدند و بعد از این همه زمان دوری، پدر ماریا خود را با سپری بسیار مشکلات به این کشور رسانید ولی اداره مهاجرت به تقاضای پناهندگی وی جواب رد داد، در حالیکه ماریا خود اقامت دایم سویدن را داراست ولی این کشور پدر ماریا را توقیف کرده اند و قرار است وی را با مغایرت بر تمامی از حقوقی پناهندگی و بشری بگونه اجبار به افغانستان بفرستد.
ماریا فعلاْ فقط ۱۲ سال دارد و آرزو دارد با پدر و خانواده اش یکجا شود.
اداره مهاجرت کشور سویدن بر اساس اطلاعات نادرستی که از وضعیت امنیتی فعلی افغانستان دارند، تلاش دارند، پناهجویان افغان را که سال هاست به مشکلات بی سرنوشتی در این کشور بسر میرند را بگونه اجبار به افغانستان اخراج نمایند. باید خاطرنشان نمود که این اخراج ها بگونه بسیار فجیع و با تزریق دارو های آرامبخش به این پناهجویان صورت میگیرد.
کشور سویدن بار هاست که مورد انتقادات شدید سازمان های حمایت از حقوق پناهجویان و مدافعیون حقوق پناهندگی قرار میگیرد ولی با آنهم بدلیل اینکه این کشور قادر به اخراج بقیه پناهجویان از ملیت های مختلف به کشور های ایشان نیست و کشور های متذکره بازگشت اتباع شان را که بگونه اجباری صورت میگیرد را نمیپذیرند، مقامات پولیس مرزی کشور سویدن در عوض در تلاش اند پناهجویان افغان را که حتی فاقد مدارک هویتی نیز هستند را بگونه اجباری به افغانستان اخراج نمایند.
مقامات وزارت مهاجرین و عودت کننده گان و وزارت خارجه کشور افغانستان در بیخبری تمام قرار دارند و از حقوق شهروندان خود بی خبر! پولیس مرزی میدان هوایی کابل به تقاضای نا حق کشور سویدن در پذیرش این پناهجویان در میدان هوایی کابل لبیک گفته و در حق صدها پناهجوی افغان که در جستجوی صلح و آرامش و امنیت فکری و روحی برای آینده اطفال شان روانه ملک های بیگانه میشوند، خیانت میکنند.
فعلاْ به تعداد ۳ تن از پناجویان افغان در توقیف پولیس سویدن قرار داشته و در معرض خطر اخراج اجباری به افغانستان میباشند.